شورای عالی انقلاب فرهنگی با سعه صدر بیشتر در نقشه جامع علمی کشور بازنگری کند
بنابر خبری که از دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی در رسانههای جمعی منتشر شد، پس از چهار سال تلاش، از سند نهایی نقشه جامع علمی کشور بزودی رونمایی خواهد شد.
به بهانه این خبر بر آن شدیم تا ضمن تأکید بر اولویت این کار و پاسداشت کوششهای فراوان تنظیم کنندگان نقشه باید توجه داشت که این خبر به همان اندازه که مسرت بخش و شیرین است، نگرانیها و دلمشغولیهای فرهیختگان جامعه علمی کشور را نسبت به چیستی و چگونگی این نقشه و میزان قوت و دقت آن بر میانگیزاند.
گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه از یکسال پیش به ارزیابی و سنجش جدی این نقشه پرداخته است. بخشی از این دیدگاهها و نقدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی عرضه شده و نیز اعضای گروه با شرکت در چهار جلسه برنامه رادیویی نقد و نظر که از رادیوی سراسری معارف پخش شده است، کوشیدند تا نظرات خود را در حد امکان به اطلاع مسئولان امر و تنظیم کنندگان نقشه برسانند. خوشبختانه این تلاشها در کنار تلاشهای دیگر مراکز علمی، زمینه را برای بازنگری مجدد نقشه فراهم کرد که اکنون ویرایش نهایی آن آماده رونمایی شده است. اما، به گمان ما اگرچه با اصلاحات انجام گرفته، نقشه پیشنهادی جامع علمی کشور از برخی کاستیها پیراسته شد، همچنان از نقاط ضعف جدی رنج میبرد که برخی از آنها به اطلاع ویرایش کنندگان سند رسانده شد، اما مورد توجه قرار نگرفت. از این رو سنجش و نقد ویرایش چهارم نقشه جامع همچنان ضروری مینماید. با مطالعه نقشه جامع علمی کشور، نکات قابل تأملی از جوانب مختلف به ذهن میرسد که با توجه به آن میتوان با برنامهریزی بهتر فضای مناسبتری را مهیا ساخت تا این سند بسیار مهم ملی با دقت هرچه تمامتر تنظیم گردد که مبادا در اثر سهلانگاری و بیدقتی و گاه عدم تخصص طراحان، با وجود هزینههای سنگین مالی و انسانی، سند مذکور تنها به مثابه نوشتهای صوری و کماثر باقی بماند!
برخی از مهمترین کاستیهای قابل طرح در ارتباط با نقشه به شرح زیر است:
1. بیشک در تدوین نقشه جامع علمی کشور میبایست در پی طرح ریزی و تاسیس یا احیای تمدن بزرگ اسلامی بود. از این رو سند میبایست توسعه علم در جامعه ای دینی و اسلامی با بوم خاص به خود را مورد توجه قرار دهد. لذا نقشه باید مفهوم «علم» را به مثابه بنیادیترین مفهوم این سند تعریفی روشن و دقیق نماید. افزون بر این میبایست فرهنگ فرهنگ و بوم خاص ایران را نیز در نظر بگیرد که مهمترین مولفه آن اسلامیت آن است. طبعا برای درنظر گرفتن چنین امری میبایست مساله دانش دینی را نیز به طور جدی مورد توجه قرار دهد و در باب امکان و ضرورت آن به مثابه مبانی دین شناختی خاص نقشه جامع، موضعگیری مینمود. متاسفانه هیچ یک از این کارها در این سند انجام نگرفته است؛ نه علم به درستی تعریف شده است و نه از دین به درستی سخن رفته است و نه از علم دینی و امکان تولید آن.
از این رو، یکی از مهمترین نقاط ابهام نقشه، تصمیمگیری در باب آینده علم و به طور خاص علوم انسانی است، در حالی که طراحان آن هیچگونه تصویر روشنی از علوم به دست ندادهاند و مشخص نیست که اولا مرادشان دقیقا از علوم انسانی چیست و ثانیا مرادشان از توسعه در علوم انسانی، توسعه در چه پارادایمی بوده است؟ بدیهی است که تا وضعیت مطلوب برای علوم انسانی مشخص نباشد، هرگونه آیندهاندیشی برای آن بیوجه مینماید. نقشه جامع باید روشن کند که آیا مراد از توسعه در علوم انسانی، توسعه این علوم در پارادایم حاکم پوزیتیویستی است یا تفسیری است و یا پارادایم دیگری؟ و اگر در پی وضعیت مطلوب یعنی حاکمیت پارادایمی دینی و بومی است، چه تصویری از پارادایم دینی دارد و چه تمهیدی برای دستیابی به این وضعیت ایدهال اندیشیده است؟
به نظر میرسد که عدم پاسخگویی شفاف به این دست پرسشها موجب بروز برخی ناسازگاریها در محتوای نقشه شده است. و باز به دلیل همین سهل انگاری است که میبینیم نقشه در تقسیم و طبقهبندی دانشها، «علوم انسانی، معارف اسلامی و هنر» را در یک عنوان میآورد و در مقابل علوم پایه، سلامت و علوم زیستی، علوم کاربردی هر یک را در عنوانی جدا جای میدهد. حال میتوان دریافت نگرش حاکم بر نقشه را نسبت به دانشهایی که به بعد مادی آدمی مربوط است تا چه پایه است و در مقابل به دانشهای مربوط به جنبه روحی انسانها تا چه پایه!
2- بیشک هر طرحی نیازمند بیان پیشفرضها و اصول موضوعه پیشینی است که خود آن طرح بر آن استوار است. در طرح نقشه جامع علمی کشور این مسأله رعایت نشده است و تنها در ابتدای نقشه، بخشی تحت عنوان، مبانی نظری، اهداف و ارزشها اختصاص یافته است که اولا بین ارزشها و اهداف خلط شده است و ثانیا بهکارگیری واژه ارزشها که موهم اعتباری(ریشه در واقعیت نداشتن) و سلیقهای شدن مبانی است، مناسب نیست. ثالثا مهمتر از همه، آنچه در این بخش آورده شده است، هیچ ارتباطی با اصل طرح و هیچگونه تأثیری در طراحی نقشه جامع نداشته است، لذا اگر آنها را حذف کنیم، شاید هیچ تغییری در نقشه ایجاد نکند. از این رو بهتر است به جای بخش مذکور، بخش دیگری تحت عنوان پیشفرضها و اصول موضوعه نقشه گذاشته شود و در آن، مبانی و پیشفرضهای معرفتی، هستیشناختی، الهیاتی، روششناختی و غیره قرار داده شود و البته باید توضیح داده شود که این مفروضات چگونه و تا چه میزان در اصل طرح و جهتگیری آن مؤثر است و چگونه در محتوای پیشنهادی نقشه اشراب شدهاند.
3- همانگونه که بیان شد، بخشهای مختلف نقشه از تعارضات متعددی در رنج است. برای نمونه از یکسو بر ترویج و تثبیت مرجعیت علمی اهل بیت (ع) در علوم انسانی تأکید شده است (سند سوم،ص23) و از سوی دیگر، مرجعیت هر کدام از حوزه و دانشگاه در حیطههای تخصصی انسانی مربوط به خود مورد تأکید قرار گرفته است. (ذکر این نکته نیز لازم است که مسأله مهدویت در دیدگاه شیعی و مکتب اهلبیت ع، یک نظریه نیست و از مسلمات و حقایق و واقعیات عالم است که قطعا به وقوع خواهد پیوست.)
4- نقش حوزههای علمیه در طول تاریخ اسلام و ایران در پیشرفت علوم انسانی و حتی در برخی از دورهها در علوم طبیعی و فنی و ریاضی غیر قابل انکار است، اما جالب است که تهیهکنندگان نقشه جامع علمی کشور گویا نسبت به این مسأله یا آگاهی لازم را نداشته یا از آن غفلت کرده اند. از این رو جایگاه حوزههای علمیه به مثابه یکی از مهمترین قطبهای علمی در کشور که حتی میتواند سمت هدایت و جهتدهی به پیشرفت علمی کشور داشته باشد، در این طرح بهکلی نادیده گرفته شده است و به جای آن تنها از اصطلاح معارف اسلامی و گاه علم دینی بدون مشخص کردن جایگاه آن و نقش حوزه در این زمینه سخن رفته است.
5- از آنجا که پیش از این بحثی تحت عنوان مهندسی فرهنگی در کشور مطرح و هزینههایی نیز برای آن گذاشته شد، ارتباط نقشه جامع علمی کشور با آن مسأله روشن نیست. اگرچه باید اذعان کرد که خود مهندسی فرهنگی نیز دچار ابهام بوده و قصد و غرض از آن بخوبی روشن نیست.
6- با توجه به اینکه در ایران تجربه پیشرفتهای کمّی و کیفی علوم (اعم از علوم انسانی و الهیاتی و طبیعی و فنی و ریاضی) در چند دوره وجود داشته است، مانند قرن دوم تا چهارم، قرن هفتم و دوره صفویه، و با توجه به اینکه طرحهای کلان پیشرفت علمی کشور میبایست برپایه اقلیم و بوم ایران و مقضیات مکانی ما طراحی شود، ضروری است که با شناختن دورههای پیشرفت علمی در ایران و ویژگیها و مؤلفههای اساسی پیشرفت علم در آن دورهها در طراحی نقشه جامع علمی کشور از این تجربیات بهرهگیری کامل صورت گیرد تا نقشه جامع که به نظر میرسد، بیشتر با مدلهای غربی موافق است و از آن گرتهبرداری شده است، با مدل بومی کشور همگام باشد.
7- به نظر می رسد که نقشه در نگاه فنآورانه به علم افراط ورزیده است که این امر حاصل این نکته است که اغلب تنظیمکنندگان نقشه درسآموختگان رشتههای فنیمهندسی بودهاند، حال آن که باید بپذیریم دیگر دوره آن گذشته است که تنظیم کنندگان چنین سندهای بالادستی و بنیادینی، تنها درسآموختگان رشته های فنی باشند! بگذریم از اینکه این پرسش به طور جدی مطرح است که آیا اصلا از این قشر از دانشآموختگان (که در عین اهمیت آنها در پیشرفت روبنایی کشور) برای چنین کارهای اساسی و بنیادینی میتوان بهره برد؟! آیا آنان توانی بیش از مشاوره دادن در حیطه تخصصی خود دارند؟ آیا وقت آن نرسیده است که برای تنظیم چنین سندهای مهمی به سراغ دانشهای پایه و علوم انسانی و تحصیلکردگان و محققان این رشتهها رفت؟ البته در ویرایش چهارم نقشه سعی شده است که این نقیصه تا حدی بر طرف گردد، اما افراط در نگاه فناورانه همچنان بر سر نقشه سنگینی میکند.
اشکالات فوق و کاستیهای دیگری که در سرتاسر نقشه دیده میشود، مستلزم این است که دستاندرکاران و اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی با سعه صدر بیشتر و پرهیز از هرگونه شتاب، درنگی دوباره در نقشه جامع علمی کشور بنمایند، اما این بار با رویکردی متفاوت. از آنجا که نقشه جامع علمی کشور به مثابه یک سند بالادستی و ملی است، از این رو، تنظیم آن عزمی ملی در کل جامعه علمی کشور و تمام فرهیختگان و اندیشمندان را میطلبد. طبعا چنین عزمی نیازمند یک مدیریت فرهنگی از فضای علمی کشور است تا بتوان چنین گفتمانی را در میان اندیشمندان جامعه رواج داد و از این طریق جامعه علمی (scientific community) قدرتمندی را سامان داد تا نقشه جامع علمی کشور، برایند اندیشه همه فرهیختگان علمی جامعه باشد و این گمان نرود که سند ملی مذکور منحصرا از سوی طیفی خاص با سلیقهای ویژه نوشته شده است و از این رو برخاسته از عزم ملی نیست و حمایت جامعه علمی کشور را بهدنبال نداشته و طبعا مقبولیت اجرایی نخواهد یافت.
نظر شما :