فصلنامه حوزه و دانشگاه شماره 49

۱۱ شهریور ۱۳۸۶ | ۱۱:۲۳ کد : ۲۵۹۹۷ اخبار
تعداد بازدید:۶۰۰
ویژه‏نامه روش‏شناسی علوم انسانی



فصلنامه حوزه و دانشگاه
علمی - تخصصی
صاحب امتیاز: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
مدیر مسئول: علیرضا اعرافی
سردبیر: سید محمد تقی موحد ابطحی


چکیده مقالات:

ـ بهره‌گیری از روش‌شناسی اجتهادی لازمه تولید علم دینی (سرمقاله)
حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا اعرافی

یکی از محورهای اصلی در بحث وحدت و تعامل حوزه و دانشگاه، بحث مناسبات علم (به‌خصوص علوم  انسانی) و دین است. در دهه‌های گذشته در بسیاری از کشورهای جهان، با رویکردهای متفاوتی به موضوع مناسبات علم و  دین پرداخته شده است. یکی از ایده‌های طرح‌شده در این زمینه که در جهان اسلام طرفدارانی دارد، تأثیرگذاری دین در عرصه نظریه‌پردازی علمی است، به گونه‌ای که نظریه علمی تولیدشده از حیث مبانی، روش‌ها و مفاهیم قابل انتساب به دین باشد و بتوان بر آن اطلاق علم دینی کرد. این ایده پیشینه ممتدی دارد و در دهه‌های اخیر نیز در حوزه‌های علمیه و برخی مراکز آموزشی و پژوهشی ایران مورد توجه دانشوران قرار گرفته و از منظرهای گوناگون به آن پرداخته شده است. مهمترین رویکردهای موجود در زمینه تدوین علوم انسانی اسلامی را می‌توان در محورهای هفت‌گانه زیر خلاصه کرد:
1. رویکرد پالایشی: این رویکرد بر این باور است که باید نظریه‌های علمی و گزاره‌های توصیفی و تجویزی آن را بر معارف دینی عرضه کرد و چنانچه در جایی تعارضی مشاهده شد، با بهره‌گیری از شیوه‌های خاص اصولی، آن تعارض را حل کرد و از این طریق به یک علم پالایش‌شده توسط دین دست یافت. این دیدگاه بر مفروضاتی چند استوار است. برای مثال: «زبان دین، دست‌کم در بخشی از حوزه‌ها واقع‌نما است»، «دین و علم در برخی از قلمروها اشتراک دارند» و... .
2. رویکرد ارزشی و هدفی: این رویکرد بر این باور است که برای اسلامی‌کردن یک علم باید ارزش‌ها و اهداف اسلامی را بر گفتمان علمی حاکم کرد. در پرتو این امر، تحقیقات و نوآوری‌هایی که توسط اندیشمندان دین‌دار در ساحت علم و دانش انجام می‌گیرد، صبغه دینی خواهد یافت و در مقام کاربرد نیز، اهداف و آرمان‌های اسلامی محقق خواهد شد.
3. رویکرد مبنامحور: این دیدگاه، براساس تلقی علم‌شناسانه ویژه خود، بر این باور است که برای بازسازی یک علم، براساس آموزه‌های یک دین (برای مثال اسلام)، باید درحوزه مفروضات، پیش‌فرض‌ها و مبانی آن دخالت کرد و چنانچه مبانی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی اسلام به درستی تنقیح شود و در قلمرو نظریه‌پردازی علوم انسانی از آنها استفاده شود، آن علم می‌تواند در جهت معارف اسلامی متحول گردد.
4. رویکرد ترکیبی در ساحت روش: رویکرد ترکیبی در حوزه روش‌ها، تأکید می‌کند که برای نظریه‌پردازی در یک موضوع علمی، هم‌زمان باید از روش تجربی، روش عقلی و روش اجتهادی که در حوزه معرفت دینی مورد استفاده بوده بهره گرفت. علمی که از این طریق به دست می‌آید، از آنجا که مبتنی بر دو روش تجربی و دینی است، می‌تواند علم دینی نامیده شود. موردی که در خصوص این رویکرد باید ایضاح گردد، نسبت روش تجربی و روش اجتهادی و چگونگی تعامل و ارتباط این دو باهم است.
5. رویکرد استخدامی: رویکرد استخدامی بر این است که علم و فن‌آوری باید در خدمت دین قرار گیرد، چه در عرصه «تبیین مدعیات دینی» و چه در حوزه «دفاع از معارف دینی» و چه در ساحت «تبلیغ و ترویج دین» و... .
6. رویکرد تدین محور: این رویکرد مبتنی بر نظریه شهید صدر، در کتاب اقتصادنا است و بر این امر تأکید دارد، که علم دینی یعنی علمی که به فرد یا جامعه متدینان بپردازد و قوانین و قواعد حاکم بر روحیات و رفتارهای فرد یا جامعه دینی خاصی را که در پرتو تعالیم دینی خاص شکل گرفته بررسی کند.
7. رویکرد شمول‌گرایی: رویکرد آخر که برخی از بزرگان معاصر به آن اشاره داشته‌اند، بر این باور است که باید روش و قلمرو دین را دربردارنده روش و قلمرو علوم تجربی و عقلی و شهودی دانست.
هر چند در ارتباط با هر یک از این رویکردها تفاسیر مختلفی وجود دارد و قائلان به آن ‌رویکرد اختلافاتی جزئی باهم دارند، اما می‌توان گفت که رویکردهایی که در دهه‌های اخیر در باب علوم انسانی اسلامی مطرح شده است به یکی از این هفت ‌محور یا ترکیبی از دو یا چند رویکرد یادشده برمی‌گردد.
اکنون به بیان چند نکته می‌پردازیم:
الف) نکته قابل تأمل در این میان آن است که هیچ‌یک از طرق هفت‌گانه فوق را نمی‌توان به‌طور کامل طی کرد؛ مگر آنکه شناخت صحیحی از معارف اسلامی که حاصل پیروی از روش اجتهادی است به دست آمده باشد و یکی از خلاء‌ها و ضعف‌های موجود در بررسی مناسبات علم و دین یا تدوین علوم انسانی اسلامی همین است، که عده‌ای وارد این حوزه شده‌اند و یکی از این رویکردها را اخذ کرده‌اند، اما از آن ‌پایه و بنیاد روش‌شناسانه لازم برای ورود عمیق در معارف اسلامی برخوردار نبوده‌اند. برای مثال اگر قرار است که مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی اسلامی کشف گردد و به عنوان مبانی و پیش‌فرض‌ها وارد یک علم شود و براساس آن، علمی اسلامی سامان یابد، این سؤال اساسی مطرح خواهد شد که آن مبانی اسلامی از کجا و به چه روشی باید کشف و استنباط شود؟ بی‌شک کسی که با روش اجتهادی آشنا نیست و نتوانسته تمرین و ممارست لازم را در این حوزه انجام دهد، نمی‌تواند مطالبی را از متفکران دیگر وام بگیرد و بپندارد که این‌ها معارف حقیقی اسلامی است و از آنها در حوزه تعلیم و تربیت، اقتصاد، جامعه‌شناسی یا دیگر علوم انسانی استفاده کند. در اینجا یک نگاه عمیق اجتهادی لازم است که بتواند محورهای کلامی و فلسفی متناسب با آنچه در علوم انسانی مورد نیاز است را شناسایی کند و آنها را با بنیادهای نظری یک علم پیوند بزند. در اخذ رویکردهای دیگر تولید علم دینی نیز یک چنین وضعیتی صدق می‌کند.
ب) نکته دیگری که در زمینه تولید علوم انسانی اسلامی باید متذکر شد آن است که اجتهاد موجود برای تولید علوم انسانی اسلامی هرچند لازم است، اما کافی نیست و ما نیازمند آن هستیم که در روش‌شناسی اجتهاد تحولاتی ایجاد کنیم. توضیح آن‌که علم اصول، که روش‌شناسی اجتهاد را در حال حاضر تشکیل می‌دهد، به دو بخش تقسیم می‌شود: بخشی از اصول اختصاص به فقه و گزاره‌های تجویزی دارد. بخش دیگری از علم اصول، روش‌شناسی استنباط از متون دینی را در اختیار ما قرار می‌دهد و از این بخش می‌توان در استنباط گزاره‌های مربوط به حوزه‌های دیگر معرفتی و ارزشی بهره گرفت. متأسفانه رویکرد حاکم در علم اصول رایج در روزگار ما، ناظر به آن بخشی است که به استخراج گزاره‌های تجویزی و فقهی اختصاص دارد. اولین اقدامی که لازم است که در روش‌شناسی اجتهاد صورت گیرد، آن است که ما اصول را به عنوان روش‌شناسی اجتهاد به معنای عام تلقی کنیم که می‌کوشد روش استنباط از متون دینی را به معنای عام و در حوزه‌های مختلف به دست دهد و پس از آن به مقتضای چند رویکردی که برای تولید علم دینی به آن اشاره شد، تحولی در حوزه روش‌شناسی اجتهاد ایجاد شود.
متأسفانه آنچه تاکنون در زمینه تولید علم دینی انجام گرفته، بیشتر حالت روبنایی داشته و کمتر با نگاه روش‌شناختی وارد این قلمرو شده است. برای مثال تاکنون به دقت به این مسئله نپرداخته‌ایم که آیا خبر واحد، بحث تعادل و تراجیح و... فقط در فقه حجیت دارد یا در گزاره‌های دیگر هم می‌تواند حجیت داشه باشد؟‌ آیا می‌توان از این قواعد اصولی و روش‌شناختی برای رفع تعارض دستاوردهای علمی و معارف دینی استفاده کرد؟
به هر روی تا زمانی که روش‌شناسی اجتهاد را تعمیم ندهیم و از آن در استنباط احکام و گزاره‌های مربوط به حوزه علوم انسانی استفاده نکنیم. امکان شکل‌گیری یک علم انسانی اسلامی وجود ندارد.
بر این اساس برای تولید علوم انسانی اسلامی با استفاده از روش‌شناسی اجتهادی باید در سه سطح کار اجتهادی انجام شود:
1) تنقیح گزاره‌های بنیادی کلامی و فلسفی که باید در حوزه مبانی علوم انسانی مورد استفاده قرار گیرد.
2) شناسایی گزاره‌های اخلاقی و ارزش‌های بنیادینی که مقصد حرکت ما را معرفی می‌کنند.
3) در زمینه علم دینی،‌ دست یافتن به گزاره‌های تجویزی مناسب برای نیل به اهداف مورد نظر.
ج) نکته دیگر در بحث استفاده از روش اجتهادی برای تولید علوم انسانی اسلامی آن است که با استفاده از روش اجتهاد کنونی به گزاره‌های انفرادی دست پیدا می‌کنیم و این روش برای فرضیه‌سازی و استنباط گزاره‌های کلی به‌کار نمی‌آید. سؤالی که قابل طرح است، آن است که آیا روش اجتهادی قابلیت نظام‌سازی و نظریه‌پردازی هم دارد؟ به نظر می‌رسد در حوزه نظام‌سازی با نگاه اجتهادی تاکنون کار قابل عرضه، به جز آنچه شهید صدر در اقتصادنا انجام داده‌اند، کمتر صورت گرفته است. بر این اساس باید برای تجمیع گزاره‌های انفرادی و دست‌یابی به نظریه‌ها یا نظام‌های خرد و کلان در حوزه‌های مختلف علوم انسانی، مطابق با آنچه روش‌شناسی اجتهادی اقتضاء می‌کند، قواعدی را کشف و پایه‌ریزی کرد.
با توجه به مقدمات بیان شده به نظر می‌رسد برای تولید علوم انسانی اسلامی، ضرورت دارد که دامنه و قلمرو روش‌شناسی اجتهاد گسترش یابد و کارآیی آن در بررسی گزاره‌ها و نظریه‌های علوم انسانی به مرحله آزمون گذاشته شود. علاوه بر این، کوشش گردد تا از این روش برای تولید گزاره‌ها و نظریه‌های علمی مبتنی بر آموزه‌های دینی بهره گرفته شود و این امر مستلزم آشنایی هرچه بیشتر با اصول روش‌شناسی و بالطبع گسترش مباحث روش‌شناسی اجتهادی و بررسی نسبت آن با روش‌شناسی‌های علوم انسانی در حوزه‌های علمیه و دانشگا‌ه‌ها است.
امید است گام جدیدی که فصلنامه حوزه و دانشگاه در پرداختن به مباحث روش‌شناسی علوم انسانی برداشته است با حمایت اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه به ثمر نشیند و گفتگو و تعامل علمی پیرامون مباحث روش‌شناسی علوم انسانی میان حوزویان و دانشگاهیان، زیربنایی استوار برای تعامل و وحدت فکری این دو نهاد علمی فراهم آورد.

ـ آینده علوم انسانی در ایران
دکتر علی بابا

 چکیده
در مقاله حاضر، پس از اشاره کوتاهی به اهمیت مطالعات آینده‌اندیشانه و چگونگی انجام این مطالعات و میزان اعتبار نتایج آنها، به این پرسش پرداخته می‌شود که راز اهمیت علوم انسانی در مقایسه با علوم دیگر در چیست؟ بر مبنای پاسخی که برای این پرسش اساسی ارایه گردیده، برخی آموزه‌ها در خصوص زمینه‌سازی برای ایجاد صورت مطلوبی از علوم انسانی پیشنهاد شده است.


ـ تحولات روش‌شناسی پژوهش علمی
دکتر عزت خادمی

 چکیده
برای نشان دادن نحوه شکل‌گیری روش‌های پژوهش در علوم انسانی و هم‌چنین موقعیت این علوم در عصر حاضر و جایگاه واقع‌گرایی انتقادی به عنوان رویکردی نوین در گستره اندیشه بشری در این زمینه‌، در این مقاله مروری داریم، بر تحولات تاریخی مبانی نظری روش‌های پژوهش که منجر به شکل‌گیری روش‌های موجود در علوم طبیعی و اجتماعی شده است. این مرور، اولاً، تداوم مسایل را نشان می‌دهد، ثانیاً، اندیشمندان دیگری را که با این مسایل دست و پنجه نرم کرده‌اند و ثالثاً، زمینه و بستر ظهور واقع‌گرایی انتقادی، به عنوان رویکردی جدید در علوم طبیعی و اجتماعی را نشان می‌دهد.


ـ خرد مینوی در روش‌شناسی علمی برای پژوهشهای روان‌شناختی و... 
دکتر حسین لطف‌آبادی

 چکیده
موضوع این مقاله پاسخ‌گویی به این سؤال اساسی است که چرا جامعه روان‌شناسی و تعلیم و تربیت ایران به اندیشه‌های نو در روش‌شناسی تحقیق نیاز دارد.
برای پاسخ به این سؤال، نویسنده از برخی نتایج پژوهش خود در مورد بررسی «روش‌شناسی پژوهش در روان‌شناسی و علوم تربیتی در ایران»، با هدف آزمون چندین فرضیه از جمله این که «متون و منابعی که در کلاس‌های درسی دانشگاهی روش تحقیق در روا‌ن‌شناسی و علوم تربیتی مورد استفاده قرار می‌گیرند، عموما بر بنیادهای نظری فلسفه تحصّلی و پساتحصّلی استوارند» و «جامعه روان‌شناسی و تعلیم و تربیت ایران به این مسأله توجه جدّی ندارد که دانش روان‌شناسی و علوم تربیتی نیازمند نگرشی نو به مبانی فلسفه علم و بهره‌گیری کافی از روش‌های کیفی و ترکیبی و نوآوری در روش‌شناسی پژوهشی است» و... بهره گرفته و به نتایجی رسیده که خلاصه آن در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.


ـ فراتحلیل، روشی برای مطالعه مطالعات 
دکتر محمدتقی ایمان و دکتر بیژن خواجه نوری

 چکیده
از دیرباز اندیشمندان انباشت معرفت علمی را یکی از خصایص مهم علوم دانسته و معتقد بوده‌اند که ما با تکیه به یافته‌های علمی دیگران تلاش می‌کنیم تا بر حل مسایل نظری و عملی خود فایق آییم. از دیرباز مشاهده شده که هریک از پژوهشگران براساس دانسته‌ها و تجربیات خود و دیگران سعی نموده تا در عرصه خاصی از علم به تحقیق پرداخته و نتایج کار خود را به طرق مختلف به اطلاع دیگرانی که در موضوعی خاص دست به تحقیق زده و به نتایج مشابه و گاه به نتایج کاملاً مخالف با یکدیگر رسیده‌اند، برساند.  آنچه در این میان بسیار مهم می‌باشد، این است که چگونه از ورای این همگونی‌ها یا ناهمگونی‌های یافته‌های علمی، با استفاده از روش‌های علمی معتبر، به نتایج و یافته‌های مشترک دست یابیم. روش فرا - تحلیل، به دلیل یاری رسانیدن به پژوهشگران برای ترکیب نتایج تحقیق در یک چارچوب کمّی فراهم گردیده است. این مقاله سعی در شناسایی روش فوق و رویه‌هایی که منجر به ترکیب نتایج از تحقیقات گوناگون می‌گردد، دارد.


ـ روش‌شناسی  ویلیام جمیز در روان‌شناسی دین
حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مسعود آذربایجانی

 چکیده
این پژوهش به روش‌شناسی و روش‌های تحقیق ویلیام جیمز در روان‌شناسی دین بر اساس کتاب انواع تجربه دینی می‌پردازد. روش‌شناسی وی عمدتا در چارچوب‌های روش تجربی، روش پراگماتیستی، پدیدارشناسی و داوری معنوی قرار دارد که در مجموع، قابل ارجاع به روش پراگماتیستی و پدیدارشناسی است. روش‌های تحقیق ویلیام جیمز بیش‌تر در چارچوب پژوهش‌های کیفی قرار دارد که از شیوه‌های درون‌نگری، موردپژوهی، مطالعه زنجیره‌ای، مطالعه مقایسه‌ای و اسناد فردی بهره می‌برد. در پایان نیز ملاحظات مبنایی و روش‌شناختی خواهیم داشت.


ـ درآمدی بر روش پژوهش فراتحلیل در تحقیقات آموزشی 
دکتر احمد عابدی، دکتر حمیدرضا عریضی و فاطمه محمدزاده

 چکیده
پژوهشگران علوم انسانی برای بازنگری پیشینه موضوعهای پژوهشی وکشف روابط جدید در میان تعداد زیادی از پژوهش هایی که قبلا انجام شده، از روشی به نام فراتحلیل استفاده می‌کنند. گلاس واژه فراتحلیل را به معنی تحلیل آماری نتایج پژوهشها با هدف ترکیب یافته‌ها برای اولین بار به‌کار برد.
شواهد حاکی از آن است که اینک فراتحلیل، روش پذیرفته‌شده‌ای است، وکاربرد آن در علوم انسانی رو به فزونی می‌باشد. با توجه به اینکه تعداد پژوهشهای انجام شده در زمینه علوم انسانی قابل توجه می‌باشد ضروریست که با انجام پژوهش‌های فراتحلیل زمینه کاربست دقیق و علمی یافته‌ها را در جامعه فراهم آورد. در این مقاله سعی شده است تعریف، کاربرد، و مراحل انجام پژوهش فراتحلیل هم‌چنین، مفهوم اندازه اثر، رویکردهای مهم فراتحلیل، چگونگی تدوین یک گزارش فراتحلیل و ارزشیابی آن به زبان ساده بیان گردد.


ـ روش‌شناسی هرمنوتیک و فرهنگ سازمانی 
ابوالفضل گائینی

 چکیده
فرهنگ سازمانی از مهم‌ترین عناصر سازمانی است که بُعد معنایی را شکل می‌دهد. رفتار انسانی در سازمان در پرتو چنین عنصری تفسیر و شناخته می‌گردد، فرهنگ سازمانی، خود تحت پارادایم‌های روش‌شناختی متعددی تجزیه و تحلیل گردیده است، از پارادایم کارکردی ـ ساختی گرفته تا پدیدار‌شناسی و هرمنوتیکی که به دنبال فهم معنایی و تاریخی از آن است. این مقاله سعی کرده تا در ابتدا تأثیر روش‌شناسی هرمنوتیک را در دانش سازمانی نشان دهد، آنگاه با نگاه تاریخی به موضوع فرهنگ سازمانی از دریچه روش‌های مذکور و با تأکید بر روش‌های معنا‌کاوانه و تفسیری به تجزیه و تحلیل آن بپردازد.

آخرین ویرایش۰۳ تیر ۱۳۹۴

نظر شما :