دومین نشست «هم اندیشی همکاری حوزه و دانشگاه» برگزار شد
به مناسبت ۲۷ آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه و در سالروز شهادت آیت الله مفتح، دومین نشست هم اندیشی همکاری حوزه و دانشگاه با حضور اساتید مطرح حوزه و دانشگاه برگزار شد.
حوزویان و دانشگاهیان باید زبان مفاهمه داشته باشند
در ابتدای این نشست حجتالاسلام دکتر علی محمد حکیمیان، رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: دو مکتب حوزه و دانشگاه، وقتی در مقابل یک گزینه «الف» مساوی با «ب» است، قرار میگیرند، دو نوع مواجهه را پیش میگیرند. حوزه سوال میکند که چه کسی میگوید «الف» مساوی با «ب» است، در حالی که دانشگاهی میپرسد که به چه علت «الف» مساوی با «ب» است. به بیان دیگر، حوزه مرجعیت اخبار را پیگیری میکند و اصالت هر چیزی را از خداوند و اهل بیت (ع) میداند که در اینجا، حوزه به معنای سنتی آن مراد است، اما دانشگاه به معنای مکان آموزشی که از غرب آمده است، مرجعیت را برای واقعیت و یک امر تجربی و مشاهدهای و آزمایشی قرار میدهد. این پرسش، نتایجی هم دارد. یکی میگوید وظیفه من این است که شما را خدایی کنم و به کمالی برسانم که به او نزدیک شوید و عاقبت و آخرت شما را آباد میکنم و یکی میگوید وظیفه من این است که از وضعیت دنیا استفاده درستی شود و شما زندگی آرام و مساعدی داشته باشید. یکی ما را متوجه دنیا میسازد و دیگری ما را متوجه آخرت و برخورداری از نعمتهایی که در آن دنیا وعده داده شد میکند.
وی با بیان اینکه فاصله این دو مکتب که یکی به دنیا و دیگری به آخرت میاندیشد بسیار زیاد است، اظهار کرد: یکی خدا را مرجع میداند و یکی تجربه و مشاهده را بهعنوان مرجع قبول دارد. موضوع وقتی دشوارتر میشود که این زیربنای فکری در جایی سامان میگیرد که کسانی که به دانشگاه میروند، در فرهنگ دینی تربیت شدهاند و آنها نیز صاحب اعتقاد هستند و پدران خود را دیدهاند که به حوزه اهمیت میدهند و قطعاً جمع نقیضین دشوار است.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: از طرف دیگر در حوزه اندیشمندانی وجود دارند که امام خمینی (ره)، یکی از آنهاست و ایشان معتقدند، نمیتوان زندگی این دنیا را نادیده گرفت و فقط به آخرت فکر کرد. پس باید ما به سمت یافتن راه حلها حرکت کنیم. از آن طرف بزرگانی از حوزه متوجه این امر دنیایی شدهاند و در جامعه دانشگاهی هم بزرگانی اذعان کردهاند که ما هم باید موضوع خداوند در علوم را حل کنیم و ببینیم سازگاری اینها چطور ممکن است.
وی اضافه کرد: انقلاب ما که انقلاب نور بود، در حقیقت سعی کرد که این دو تفکر را به هم نزدیک کند، امام خمینی (ره)، در این مورد فرمودند، حوزویان و دانشگاهیان باهم صحبت کنند و زبان مفاهمه داشته باشند و کشور اسلامی را بسازند، یعنی هم زندگی مردم را آباد کنند و هم به مسائل اعتقادی آنها سامان بخشند و از قالبهای صرفاً سنتی بیرون روند. کار در گفتار آسان و در عمل بسی دشوار است، اما این راه دشوار را پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چهل سال است که طی کرده و در این تلاطمهایی که در این امواج بیکران تفکر با آن برخورد داشته است، راه خود را ادامه داده و نتیجه آن، انتشار ۵۱۰ کتاب در حوزه علوم انسانی و اسلامی است. در این کتب هم سعی شده به لسان و گفتاری بحث شود که بتوان زبان مفاهمه را بین دانشگاه و حوزه برقرار کرد.
رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اعضای هیئت علمی و نویسندگان، اعتقاد راسخ دارند که انسانهای معتقد فراوانی در دانشگاه حضور دارند و اگر تعداد آنها از معتقدان حوزوی بیشتر نباشد، کمتر نیست، لذا باید با آنها بنشینیم و درباره این مسائل اتفاقنظر و اندیشه داشته باشیم، لذا سعی کردهایم در سه پژوهشکدهای که رایج بود، مباحث امروزی و مسائل امروزی کشور را مطرح کنیم و خوشبختانه از بحثهای نظری فراتر رفتیم و در کنار روانشناسی، کلینیک درمانگری را نیز راه اندازی کردهایم. در روزهای سهشنبه تعداد زیادی دانشگاهیان در کارگاه مینشینند و میپذیرند که درمانگری معنوی نیز امری است که با اصطلاحات روز روانشناسی میشود آن را توجیه و به دنیا عرضه کرد و به واسطه آن مشکلات را حل کرد امروز میخواهیم بگوییم، میتوانیم با هم ایران اسلامی آبادی را بسازیم و روی پیوند حوزه و دانشگاه کار کنیم. پیوند حوزه و دانشگاه آرمان امام (ره) و مقام معظم رهبری است و در صدد آن هستیم که به این آرمان جامه عمل بپوشانیم.
جدایی حوزه و دانشگاه یک اشتباه بزرگ بود
دکتر گلشنی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد: جنبههای منفی غرب به کشور ما منتقل شده است و میبینیم که کتابهای «هاوکنیگ» ترجمه شده است، در حالیکه بسیاری از کشیشها و فلاسفه آنجا، به مسائل او پاسخ دادهاند. لذا قدم این پژوهشگاه مثبت است و جدایی حوزه از دانشگاه نیز به نظر من، یک اشتباه بزرگی بوده است. وقتی دانشجو بودم، یک خطر وجود داشت که خطر مارکسیستها بود. در آن زمان، حواس حوزه پرت مارکسیسم بود و علامه طباطبایی و شاگردان ایشان، مبارزه کردند، اما بیشتر از مارکسیسم، خطر اصلی پوزیتیویسم بود که در این سالها با پوزیتیویسم، مقابله نشد و به همین دلیل پوزیتیوسیم، در تفکر دانشهای ما غالب است. در حالی که در غرب، برخی از فیزیکدانان دارند با پوزیتیویسم، مبارزه میکنند.
گلشنی در ادامه افزود: حکام ما فکر میکنند که غرب، ما را نجات میدهد و خوب است ببینید در غرب چقدر تحول حاصل شده است و آن تحولات مثبت به ما منتقل نشده است. به نظر بنده رابطه بین حوزه و دانشگاه در این دهها سال مثبت نبوده است و بیشتر به صورت مونولوگ بوده است. یعنی حوزویان بیشتر گوینده بودهاند و کمتر شنونده. در حالی باید دیالوگ دو طرفه حاکم باشد و این دیالوگ در زمان شهید مطهری بسیار رایج بود.
وی بیان گفت: آن زمان، البته علامه جعفری نیز خطر پوزیتیویسم را اشاره کردند و چند موردی را تذکر دادند. یکی از آن چیزهایی که علامه نسبت به آن تذکر میداد نیز رابطه علوم و فلسفه است. با فلسفه در محیطهای علمی کاری نداشتند و الان فلسفه به محیطهای علمی برگشته است و آنهایی که تراز اول هستند، به صراحت میگویند فیزیک، فلسفه را نیاز دارد. این جو تغییر کرده و باید از این جو استفاده کرد. لذا باید بخش فلسفی حوزه وارد شود، به علوم روز تسلط پیدا کند که در اینصورت، حرفهای بسیاری برای زدن خواهد داشد.
نقش پوزیتیویسم ایرانی در عملکرد حوزه و دانشگاه
دکتر جمیله علمالهدی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، در این نشست درباره نقش پوزیتیویسم ایرانی در عملکرد حوزه و دانشگاه به ارائه سخن پرداخت و گفت: پوزیتیویسم ایرانی با پوزیتیویسم به معنای عمومی خود، تفاوتهایی دارد و اگر دو اصل مهم پوزیتیویسم را در نظر بگیریم که یکی تمرکز بر روشهای تجربی و دوم بحث ارزش آزاد بودن علم است، این مورد دوم در ایران بیشتر تأثیرگذار بوده است. روان شناسی در ایران رشد خوبی داشته است، اما یک آزمایشگاه روانشناسی تجربی نداریم. مطالعات تجربی دشوار هستند و شاید با سرعتی که ما در دانشگاهها داریم و دانشجویان را وارد میکنیم، دشوار است که بتوانیم به این مسئله پرداخت خوبی داشته باشیم.
وی افزود: در رشتههای غیر علوم انسانی، به نظر میرسد که آزمایشگاههایی دارند، اما با این حال بهترین رشتههای فنی نیز، مهارتی که در کشورهای دیگر تولید میشود را مورد استفاده قرار میدهند. بنابراین آنچه از پوزیتیویسم در ایران میتوان دید، اصل دوم پوزیتیویسم و ارزش آزاد بودن علم است. اگر بگوییم اشخاص حاضر در دانشگاه خیلی دین باور هستند، باز هم میتوانید دانشگاهیان را به چند دسته تقسیم کنید؛ یک گروهی که این ارزش آزاد بودن علم را قبول دارند و تولید علم را فارغ از ارزشهای اجتماعی دنبال میکنند.
علم الهدی در ادامه سخنانش اظهارکرد: اینها نیز خود دو دسته هستند؛ یکی اینکه ارزشهای دینی را اهمیت نمیدهد و گروه دوم، آنهایی هستند که خیلی معتقدند، ولی دقیقاً دین را در امر شخصی خود محترم میدانند، یعنی وجوهات شرعی میدهند و به مراسم دینی میروند، اما در کار حرفهای، خیلی نگران مداخله اعتقاد دینی نیستند و گروه سوم نیز اقلیتی هستند که میخواهند باورها و اعتقادات دینی را در امر حرفهای درگیر کنند. این گروه معمولاً تلاش میکنند تا در کار حرفهای از آن بنیه دینی کمک بگیرند که تعدادشان نیز زیاد نیست.
این محقق و نویسنده کشورمان گفت: یکسری بحثها مانند علم دینی هست که شاید مورد علاقه این جمع هم باشد، اما تأثیرگذاری آن در گفتمان کلی دانشگاه زیاد نیست، یعنی از این بحثها استقبال میکنند، اما در اصل، در فضای گفتمانی دانشگاه خیلی نقش اساسی ندارد. آنچه مهم است اینکه دانشگاه و تا حدی حوزه، به این سمت میرود که بر اساس اینکه گزاره علمی را با روش علمی دقیق اثبات یا ابطال کند، به تولید و توزیع دانش دست بزند، یعنی حوزه نیز به این فضا میرود که در تولید و توزیع علم مانند دانشگاه، با روشهای پیشرفته تحقیقی، کار دقیق و درستی انجام دهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: این تفکر پوزیتیویستی، تقریباً به این معناست که علم، همگن و قطعی است، برخلاف دین که به نظر میرسد، از ابتدای تربیت دینی در مدرسه، علم را به عنوان فکت آموزش میدهند، اما به دین که می رسیم بحثهای عاطفی و اختلاف نظرهای متنوعی مطرح میشود و دانشجویی که در دانشگاه تحصیل میکند در مورد علم شکی را به خود راه نمیدهد. اینکه دین را همگن تلقی کنیم و علم را نیز همگن بدانیم و بخواهیم بین اینها رابطه برقرار کنیم، ابتدای همه مسائل است. روانشناس از روش تجربی دفاع میکند، اما خودش از روش تجربی استفاده نمیکند، بلکه پرسشنامهای دارد که کمتر بر مشاهدات مبتنی است.
وی با بیان اینکه چیزی که از پوزیتیویسم ایرانی به ارث رسید، تغییر مأموریتی بود که در حوزه و دانشگاه ایجاد شد، گفت: دانشگاه علاوه بر اینکه اندیشمند پرورش میداد، روشنفکر نیز پرورش میداد و انتظار مارکسیستها این بود که روشنفکر دانشگاهی، پیشرو باشد و تغییراتی ایجاد کند. تاریخ و تحولاتی که دانشگاه دارد، یک مقدار تاریخ متفاوتی است و در واقع حضور دانشگاه در ایران، مقدار زیادی با حمایت حکومت همراه بوده و با تاریخ حوزه متفاوت است. به این معنا که حوزه، کمتر مورد حمایت حکومتهای قبلی بوده و بر پایه ارتباطات مردمی کار میکرده است، اما اتفاقی که میافتد، اینکه مأموریت حوزه نیز گویا تغییر کرده و تحت تأثیر گفتمان پوزیتیویستی که حاکم است و ارتباطی که با دانشگاه دارد این تغییر رخ داده است.
مشکل ما غلبه ساختارها بر عاملان اجتماعی است
حجتالاسلام حسن خیری رئیس پژوهشکده علوم اجتماعی و انقلاب دانشگاه آزاد اسلامی گفت: ما با حرکت پا به پای دین برخورد فاخری نداشتیم و مشکل ما غلبه ساختارها بر عاملان اجتماعی است. ما به بازتولید ساختار گذشته پرداختهایم و اگر به دنبال تحول هم بودیم، در سازوکار دانشگاه و حوزه دنبال آن بودیم. یعنی به دنبال استادیار و دانشیارانی بودهایم که از همین ساختار بودند و طرح نویی نداشتند. در حقیقت به نیروهای جوان، اتکا نکردیم، بلکه ساختاری را تعریف کردیم که نیروی جدید، جایی در آن نداشت. بر خلاف دفاع مقدس که چارچوبهای رایج و نظامی داشت و این چارچوبها را شکستیم و بر عاملان اجتماعی تکیه کردیم که نتیجه آن تولید بسیج و سپاه شد و ارتش و سپاه انقلابی تولید شد، اما این رویه را در پژوهشگاه و دانشگاه نداشتیم و با هضم شدن در ساختار، سبک زندگی ما تغییر کردیم.
وی افزود: ما در تعریف خودمان دچار مشکلیم که حوزه و دانشگاه را نمیتوانیم تعریف کنیم. اکنون که در چهل سالگی دوم انقلاب هستیم، مخاطبان بیانیه گام دوم نیز عاملان اجتماعی هستند و نه ساختارها که با هدف اخلاقمداری و جامعهپردازی و تمدنسازی بیان شده است. بنابراین در این بیانیه، صحبت از ساختار سیاسی نیست و حرفی از مجلس و دولت و … مطرح نشده است، بلکه سخن از هدف و غایت و استعدادهای انسانهاست.
حجت الاسلام خیری تصریح کرد: علم و پژوهش، توصیه اول رهبری است و ما به عنوان کنشگران، مورد خطابیم نه ساختارها که قابل انعطاف نیستند. ساختارها باید در خدمت عاملان اجتماعی باشند و در دنیا نیز اینطور است که ساختارهای آنها، متصلب نیست، بلکه انعطاف دارد. اگر بخواهیم موفق باشیم، باید یک طرح نو داشته باشیم و از تعارفات اضافی بپرهیزیم و خود را نقد کنیم و ساختاری را تولید کنیم که مرجعیت علمی پیدا کند و محصولش نیز مرجعیت علمی باشد.
همکاری حوزه و دانشگاه ظرفیتی برای حل مسائل و آسیبها ایجاد می کند
در ادامه دکتر مجید کافی عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: میتوان برای همکاری حوزه و دانشگاه این فرضیه را صورت بندی کرد که همکاری حوزه و دانشگاه میتواند ظرفیتی برای حل مسائل و آسیبهای اجتماعی ایجاد کند، اما آیا این فرضیه از نظر علمی قابل اثبات با تأیید است؟ اگر قابل تأیید است، ظرفیتهای آنها برای حل آسیبها و مسائل اجتماعی کدامند؟
وی بیان کرد:اگر بپذیریم که مسائل و آسیبهای اجتماعی ریشه در فرهنگ اجتماعی دارد، البته در ناهماهنگی و ناموزون شدن مجموعههای فرهنگی، در این صورت تعامل حوزه و دانشگاه میتواند ظرفیت موزون و هماهنگی و یکپارچگی فرهنگی را ایجاد کند، اما چگونه؟ فرهنگی که میتواند سبب تعالی انسان شود فرهنگی است که به طور ذاتی هماهنگ، متوازن، رضایت بخش و … و مظهر نوعی نگرش پرتنوع و در عین حال یکپارچه و منسجم نسبت به زندگی باشد. یکپارچگی فرهنگی، سرچشمه اصلی اخلاق و شادابی و نشاط فردی، انسجام اجتماعی و دید عمیق نسبت به زندگی است. براساس این نظریه ریشه آسیبهای اجتماعی در جوامع دینی و اسلامی جدید، در اختلال و از هم پاشیدگی ساختارهای یکپارچگی فرهنگی تلقی میشود. به همین دلیل مفهوم تعارض فرهنگی به صورت کلید فهم و درک جرم و جنایت درآمده است.بنابراین چیزی که جامعه دینی و اسلامی ایران معاصر بیش از همه بدان نیازمند است، روشهای بهتر تولید یا حتی توزیع بهتر فرآوردههای فرهنگی نیست، بلکه مجموعهای از اندیشهها و ارزشهای منسجم و یکپارچه است که همه مردم جامعه از اقلیتهای مختلف و اقوام گوناگون بتوانند در آنها مشارکت داشته باشند، شاید چیزی از این دست به موقع پدید آید و از فروپاشی اجتناب ناپذیری که در انتظار ماست، پیشگیری کند. در غیر این صورت عصر ظلمت دیگری در پیش رو خواهیم داشت. به نظر میرسد همکاری حوزه و دانشگاه میتواند گامی به سوی ایجاد فرهنگ منسجم در جامعه بردارد.
دبیر این نشست علمی بر عهده دکتر فتحعلی خانی عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بود.
نظر شما :