سخنرانی عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت آیت الله حسن زاده آملی

۱۴ آبان ۱۴۰۰ | ۲۱:۲۹ کد : ۳۷۵۷۰ اخبار
تعداد بازدید:۹۰۶
حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی شیروانی در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت آیت الله حسن زاده آملی که با همکاری نهادهای حوزوی در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، با اشاره به ابعاد شخصیتی آیت الله حسن زاده آملی گفت: استاد حسن زاده آملی بر بسیاری از اساتید خود به جز علامه طباطبایی تفوق یافته بودند ولی همواره به بهترین وجه، اساتید خود را تکریم می کردند.
سخنرانی عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت آیت الله حسن زاده آملی

به نقل از شفقنا، اهم سخنان عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و استاد حوزه علمیه به شرح زیر است:

ما باید به تفکیک بین هیات مجسم و هیئت ریاضی توجه داشته باشیم. همه آن چیزی که استاد مختاری فرمودند و بیان کردند که بر اتقان خودش است و هنوز هم کاربرد دارد و ما می توانیم از طریق آن برخی اغراض کیهانی را تعقیب کنیم مانند پیش بینی کسوف و خسوف و تعیین مسیر سیارات و تعیین اهله و امثال اینها همگی مربوط به هیات ریاضی است که در واقع، زیر مجموعه علم ریاضی است و کتاب مجسطی بطلیموس هم درواقع بر اساس محاسبات ریاضی به ضمیمه رصدهایی است که تا آن زمان انجام شده بوده است و در واقع هیات ریاضی است. منتها ما یک بحث طبیعیات هم داریم که در آن سخن از ساختمان جهان است. در طبیعیات قدیم، تصور بر این بوده که مدارهایی که بطلیموس در هیات ریاضی بیان می کرده، عینیت خارجی دارند. اگر ما اینها را صرفا مدار در نظر بگیریم هیچ مشکلی به وجود نمی آید همانطور که در هیات ریاضی اینطور بوده و محاسبات براساس آن صورت می گرفته است و البته در آن هیات ریاضی، زمین را مرکز فرض می کردند. غالبا معتقد بودند زمین در واقع مرکز هم هست. البته از همان قدیم هم در میان مسلمانان هم غیر مسلمانان کسانی بوده اند که می گفتند ممکن است خورشید مرکز باشد، اما نظریه غالب، مرکز بودن زمین بود.

درواقع به مرکزیت زمین هم می توان دوگونه نگاه کرد؛ یک موقع به عنوان فرضی در هیات که محاسباتمان را براساس آن انجام دهیم و دیگر به عنوان امر واقع. طبق هر دو نظر، زمین را مرکز در نظر بگیریم، محاسبات، راحتتر انجام می گیرد. اما در طبیعیات دو دیدگاه وجود دارد. آنچه که الان نادرستی اش روشن شده است اینکه نه عناصر چهارگانه داریم، نه افلاک مجسمی که قرنها می پنداشتند در خارج هست. و داستان کلا عوض شده است. یعنی علم طبیعیات است، به گونه ای دیگر شده است. فیزیک قدیم در واقع منسوخ شده است و اکنون فیزیک دیگری جایگزین آن شده است و به تعبیری ، فیزیک جدید ناسخ فیزیک قدیم است.

علامه حسن زاده آملی در موارد متعددی تصریح کرده اند: من که از افلاک بحث می کنم مقصودم همان مدارهای فرضی است که مسیر حرکت سیارات را ترسیم می کند. پس بحثهای هیوی ایشان را باید ناظر به هیات ریاضی دانست که همچنان کارایی دارد نه هیات مجسم که منسوخ شده است.

در اینجا خوب است اشاره کنم که فیلسوفان قدیم، هم فیلسوف بودند و هم ریاضیدان و فیزیکدان بودند یعنی آشنا با فیزیک زمانه خود بودند. به همین دلیل، در بحث های فلسفی خود، مباحث طبیعی و فیزیکی را می آوردند و بر آنچه در طبیعیات مسلم بوده است، مباحث متافیزیکی خود را تطبیق داده و پیاده می کردند. مرحوم علامه طباطبایی هم چند جا اشاره می کنند که ما باید مباحث متافیزیکی خودمان را با طبیعیات و فیزیک جدید مطابقت بدهیم.

ما دو گام در پیش داریم؛ یک گام، این است که مطالب و اصول متافیزیکی متقنی که در آثار ابن سینا و دیگر فیلسوفان وجود دارد و لکن با مباحث طبیعیات قدیم گره خورده است و بر آنها تطبیق داده شده است را از چنگ این طبیعیات جدا و رها کنیم و مباحث و قوانین خالص و همچنان صحیح و متقن متافیزیک را از لابه لای انها به دست بیاوریم و منقح و مدون کنیم. مثلا دستگاه متافیزیکی ابن سینا را به نحوی که وابسته به طبیعیات قدیم نباشد استخراج و عرضه کنیم به گونه ای که برای فراگیری آن دیگر لازم نباشد، طبیعیات قدیم را بخوانیم. الان دانشجوی فلسفه برای دانستن فلسفه ابن سینا باید طبیعیات قدیم را بخواند ولواینکه دست کم بخشی از آن باطل شده است، تا بتواند مباحث فلسفی و الهیات ابن سینا را بفهمد. ولی ما باید کتاب های فلسفی را تنقیح کنیم.

گام دیگر که باید برداریم، این است که این طبیعیات را ناظر به فیزیک نظری جدید کنیم یعنی به گونه ای شود که بتواند با توجه به آخرین نظریات مثلا در باب ماده، انرژی و … نظر دهد. مرحوم علامه طباطبایی در اصول فلسفه و شهید مطهری، خیلی بیشتر، این پرسش را مطرح می کردند که با توجه به مباحث ماده و انرژی و تبدیل ماده و انرژی به یکدیگر که انیشتین مطرح کرد، در طبقه بندی جوهرها باید تجدیدنظر کنیم یا خیر؟ چیزی تحت عنوان انرژی در دستگاه مقولات ارسطویی وجود نداشت. انواع جوهر را مجموعا ۵ تا می دانستند که یکی از آنها، جسم بود که همین ماده در فیزیک است. این جسم الان می گویند باید نسبتش با انرژی معلوم شود و این در دستگاه مقولات ارسطویی وجود نداشت. مرحوم علامه طباطبایی می گویند که ما باید انرژی را قبل از ماده بگیریم و ماده را نوعی از انرژی در نظر بگیریم. شهید مطهری پیشنهاد می کنند این دو (ماده و انرژی) چون به یکدیگر تبدیل می شوند باید امر مشترکی میانشان وجود داشته باشد تا تبدیل این به ان امکان پذیر باشد. و آن امر مشترک جایگاهش بعد از جوهر و قبل از جسم و انرژی است. با این وجود، نتوانستند مسئله را به طور کامل برای خودشان حل کنند.
الان متافیزیسین و فیلسوف ما، همانطورکه قدمای ما طبیعیات بلد بودند و از این رو قادر بودند متافیزیک را با طبیعیات زمانه خود درگیر کنند، ضرورت دارد که مباحث طبیعی جدید را جدی تر بگیرند و مقداری، علوم طبیعی یعنی فیزیک و شیمی و مانند آن بخوانند و توجه داشته باشند که این مفاهیم قواعد و قوانین کلی که می خوانند، در طبیعیات درست تطبیق دهند.

در مورد «عبور زهره از خورشید و رصد ابن سینا» که استاد مختاری به آن اشاره کردند، باید گفت که ابن سینا اعجوبه ای بود. ایشان کتاب مجسطی بطلیموس را تلخیص کرده بود، آن را در ریاضیات شفا آورده است. در فصل نهم تلخیص مجسطی، ابن سینا، مطلب بطلیموس را در مورد ترتیب افلاک ذکر می کند و در پایان آن یک جمله آورده که اهمیت تاریخی فراوانی در دانش نجوم دارد و آن این عبارت است که: «من با چشم خود ستاره زهره را مانند خالی بر روی خوشید دیدم».

تحقیقات در مورد اولین رصد صورت گرفته درباره «عبور زهره از روی خورشید»، نشان می دهد که چندنفر ادعای رصد آن را کردند اما ادعای رصد آنها پذیرفته نشده است چون عبور زهره از روی خورشید، زمان دارد و زمانش هر ۱۲۰ سال یکبار و سپس ۸ سال پس از آن است.

محاسبه کردند، معلوم شد ادعایی که ابن سینا کرده است، می تواند درست باشد. حساب کردند، دیدند زهره در سال ۴۲۳ از برابر خوشید عبور کرده است و بوعلی سینا در سال ۴۲۸ از دنیا رفته است. بعد گفتند که همه جا نمی توان عبور زهره را از خورشید دید. خلاصه تحقیقات جالبی صورت گرفته است و ادامه دارد. اعلام کردند که اگر این ادعای ابن سینا درست باشد قدیمی ترین رصدی که از عبور زهره از مقابل خورشید شده است، توسط بوعلی سیناست.

نسبت به فرمایشات استاد پارسانیا که بیان خوبی بود در تبیین این دیدگاه استاد حسن زاده آملی که قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند و کمال اینها در این است که پیوسته باهم مورد توجه قرار گیرند لازم به توضیح است که قرآن را اگر بخواهید خوب بفهمید باید یکسری علوم برهانی را فرا بگیرید و نیز اگر حقایق قرآنی را بخواهید خوب درک کنید باید کشف و شهودهایی داشته باشید والا عمق آن مطالب را و تفسیر انفسی قرآن را نمی توان فهم کرد. همه آیات قرآن کریم به یک معنا و در یک سپهر معنایی بیان احوال سالکان و ظرایف سیر الی الله است و همه آیات پیامی برای سالک الی الله در این سفر روحانی دارد که از آن به «تفسیر انفسی» یاد می شود. ایشان حتی می گوید اگر می خواهید «تفسیر انفسی» را بفهمید باید کتابهایی مانند اشارات ابن سینا را بخوانید یعنی با فلسفه الاهی آشنا باشید. و قسم می خورد که لعمری اگر این صحف را نخوانید به «تفسیر انفسی» قرآن نمی رسید. کتاب های عرفانی هم همینطور. و می گویند که فصوص الحکم «تفسیر انفسی» قرآن است. یعنی نگاه انفسی به قرآن و دریافت پیامهایی که قرآن کریم برای سلوک الی الله دارد. در این نگاه، تمام داستان هایی که قرآن کریم بیان می کند از نظر ایشان پیامی برای سالک دارد و به یک معنا می شود داستان نفس انسان و قوایی که در نفس انسان در نزاع با یکدیگرند و برای دریافت این پیام، مقدماتی لازم است و این مقدمات، خودش مقدماتی علمی و حصولی و مستلزم درس خواندن است. لذا حضرت استاد تاکید داشتند که درس بخوانید، خوب هم درس بخوانید و جدی هم درس بخوانید. و همه این درس ها مقدمات سیر الی الله است.

و نکته دیگری که در باب سه گانه قرآن و برهان و شهود مطرح می شود درباره شهود است. عرفا گفته اند باید شهودها را سنجید. شهودهای رحمانی داریم. شهودهای شیطانی داریم. یکسری چیزهایی که در نفس انسان تمثل پیدا می کند و انسان با آنها به عنوان کشف و مکاشفه مواجه می شود، درواقع، هیچ جنبه الهی و رحمانی ندارد بلکه ساخته نفس انسان است و مبادی غیرالهی در تولیدش دخالت دارد. چگونه اینها را تمییز دهیم؟ خیلی مواقع، به لحاظ پدیدارشناختی، همه اینها یک گونه است. یعنی به لحاظ آن چیزی که شخص صاحب مکاشفه دریافت می کند و برای او پدیدار می شود، یک شهود رحمانی و شیطانی یک جور است مانند مشاهده سراب و آب.

عرفا تاکید کردند که دو معیار اساسی برای سنجش مکاشفات در اختیار است؛ یکی کشف تام محمدی که قرآن کریم است و دوم برهان. یعنی کشف نیاز به برهان و قرآن دارد و از این دو جدا نمی شود. برهان هم همینطور. برهان یعنی عملیات عقل نظری ما برای کشف حقیقت. اگر عقل نظری را رها کنیم، همین چیزی می شود که در غرب اتفاق افتاده است. انواع مکاتب و مسلک ها و نظام های فلسفی که هست و هرکدام به راهی می روند. این عقل برای اینکه بارور و شکوفا شود و به خوبی بتواند مسیر را طی کند نیاز به هدایت وحی دارد. و حکمای ما همیشه چشم و نظر به آموزه های دینی و کتاب و سنت داشتند در اینکه مسیر عقلانی خود را چگونه طی کنند و لذا مکتب و دستگاه فلسفی که در این حوزه پدید آمده است، دستگاهی هماهنگ و همساز و در خدمت وحی است.

در مورد شهود همانگونه که بیان فرمودند در فهم و تحلیل صحیح شهودها خیلی به درس خواندن نیاز دارد تحلیل درست مکاشفات کار آسانی نیست و از هر کسی بر نمی آید که دارای مقامات معنوی بالایی باشد.

هنر مرحوم ملاصدرا این بود که می گفت عرفا هر چند کشف و سیر و سلوک و کشف و شهودها داشتند اما بعضا دو تا مشکل داشتند؛ یکی اینکه حاصل کشف و شهودهایشان را نتوانستند برهانی کنند و گاهی هم نتوانستند خوب بیان کنند و توضیح دهند. ملاصدرا سپس می گوید: «من بودم که زره برهان بر تن شهود پوشاندم و مکاشفات شهودی را برهانی کردم». الان روشن است براهینی که عرفا برای اثبات وحدت شخصی آورده بودند، قابل نقد است و کسی که توانست برهان درست بیاورد، ملاصدراست. و این خدمت شایانی است که ایشان به عرفان کردند.
اینها نکاتی بود که در تکمیل سخنان استاد مختاری و پارسانیا لازم دانستم بیان کنم و البته دیگر مجالی برای بیان مطالب مورد نظرم باقی نماند.

در پایان عرایضم بد نیست بگویم که همان موقع که خبر ارتحال علامه حسن زاده آملی آمد، در برخی گروههای مجازی نوشتم که از میان آثار استاد حسن زاده آملی، کتاب «الهی نامه» را برای عموم توصیه می کنم. و کتاب «انسان در عرف عرفان» را برای افراد تحصیلکرده و کسانی که از فلسفه تا حدودی اطلاع دارند، پیشنهاد می کنم که حتما بخوانند. این کتاب اخیر ، دو فصل اصلی دارد؛ در فصل نخست ایشان چندین واقعه را ذکر می کنند که غالبا مربوط به خودشان است. یکی از خدمت های بزرگی که آیت الله حسن زاده آملی به جامعه انسانی داشتند، این است که پاره ای از حالات عرفانی و مکاشفات خود را به طور دقیق ثبت و ضبط و گزارش کردند که منبع مطالعه خوب و مستقیم و بی واسطه و متقنی برای تحلیل مکاشفات است. الان رشته ای در فلسفه داریم به نام فلسفه عرفان که کارش، تحلیل همینهاست. بهترین زمینه کار و پژوهششان، همین گزارشها از مکاشفات و مشاهدات اصیل است که الان چندان در دست نیست و از گذشتگان هم جز اندکی نمی دانیم. اما چون ایشان فیلسوف هم بودند همه این احوالات را دقیق ثبت کردند و بنابراین از جهات مختلف، منبع بسیار بسیار ارزشمندی برای پژوهشهای فلسفی و غیر فلسفی درباره تجربه های عرفانی است.

ایشان در کتاب «انسان در عرف عرفان»، ابتدا ۲۲ واقعه را نقل می کنند که گزارش است و البته در همان گزارش ها تحلیل های جالبی هم وجود دارد. سپس ۴۷ اصل، به نام اصول ایقانی است که ناظر به تحلیل و قواعد و اصولی است که از این مکاشفات بر می آید.

استاد حسن زاده آملی واقعا ابعاد و وجوه امتیاز عدیده ای داشتند هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ عملی و در مجموع یک شخصیت کاملا بی نظیر بودند.

ایشان بر بسیاری از اساتیدشان تفوق پیدا کردند. البته داستان علامه طباطبایی جداست. در عین حال، وقتی یاد می کردند از اساتید خودشان، خود را هنوز شاگرد آنها می دانستند و آنها را بسیار تکریم می کردند. و من چنین تکریم استادان را در هیچ کسی ندیدم که کسی اینقدر نسبت به اساتید خود، حق شناسی داشته باشد و عشق بورزد.

ایشان همه تار و پود وجودش، حبّ اهل بیت (ع) بود، حالا ولایتمداری ایشان را بخواهیم اثبات کنیم، این واقعا ظلم بزرگی به ایشان است. کسی که ذره ای با ایشان آشنایی داشت، می دید که همه وجودش عشق به اهل بیت (ع) است، عشقی که مانند آن در بسیاری از مدعیان دیده نمی شود.

کلید واژه ها: طبیعیات طبیعیات قدیم ابن سینا یعنی هیات هیات ریاضی علامه حسن زاده حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی شیروانی

آخرین ویرایش۱۸ آبان ۱۴۰۰

نظر شما :