«گمنامی یا شهرت طلبی» در نگاه دینی
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به نقل از ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدجواد راثی ورعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، شامگاه اول اردیبهشت ماه در نشستی علمی که از سوی پژوهشکده دینی اندیشه معاصر برگزار شد به بررسی موضوع «گمنامی یا شهرتطلبی» پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:
یکی از موضوعاتی که کمابیش در جامعه ما مطرح است، شهرتطلبی و آثار و پیامدهای این پدیده است. کسانی که در حرفههای مختلف و از اقشار گوناگون، چهرههایی مشهور در جامعهاند، رفتار و گفتارشان انعکاس گستردهای در جامعه ما به جا میگذارد. به نظرم رسید که از نقطهنظر دینی، قدری درباره این موضوع، سخن بگوییم تا ببنیم که شهرت به طور کلی، گمنامی، موضوعی پسندیده است یا ناپسند به شمار میرود؟
شهرتطلبی و گمنامی از نگاه علمای اخلاق
علمای اخلاق در کتابهای متداول اخلاقی، درباره حبّ جاه، حبّ مقام و حبّ شهرت؛ و متقابلاً از ویژگی متضاد آن یعنی گمنامی یا خمول، سخن گفتهاند. معمولاً حبّ جاه، مقام و شهرت را سرزنش کردهاند و جزء ویژگیهای ناپسند انسان دانستهاند؛ و گمنامی و خمول را پسندیدهاند و در زمره صفات پسندیده انسان، به شمار آوردهاند. به نظر میرسد نگاه علمای اخلاق به این دو ویژگی در انسان، بیشتر، از نظر فردی بوده؛ چراکه شهرت لغزشگاهی است که انسان را در معرض خطر قرار میدهد و انسانهای مشهور، بیش از افراد عادی و گمنام، در معرض خطر هستند و لغزشی که احیاناً از آنان سر میزند، آثار و پیامدهای بسیار گستردهتری دارد؛ افزون بر اینکه انسان مشهور و معروف، در اعمال و رفتاری که از خود نشان میدهد، نیمنگاهی هم به نظر و قضاوت دیگران درباره خود او و رفتارش دارد.
گاهی انسان به دلیل کاری که انجام میدهد، به صورت ناخودآگاه و بیآنکه از قبل، پیشبینی کرده باشد، به چهرهای مشهور، تبدیل میشود اما شهرت خود به خود، یک امر ناپسند نیست؛ بهویژه اگر قرار گرفتن انسان در این موقعیت، از قبل، پیشبینی نشده باشد و رفتاری را به خاطر شهرت یافتن، انجام نداده باشد. مثلاً کسی که اختراعی میکند، یا کتابی ارزشمند مینویسد، یا کسی که در دنیای هنر، هنرپیشه یا کارگردانی خوب است و یا در میدانهای ورزشی، قهرمانی نیکوست و در مقایسه با همقطاران خود، بازی برجستهای دارد و به دنبال همین ویژگیهای مثبت و فن و هنری که از خود نشان میدهد، به یک چهره مشهور و معروف، تبدیل میشود؛ بیآنکه خودش از قبل برای مشهور شدن، برنامهریزی کرده یا به انگیزه شهرت، وارد میدانهای ورزشی گردیده باشد؛ یا بیآنکه به قصد معروفیت، به عرصه هنر، گام نهاده باشد و یا بدون پیشبینی دست یافتن به شهرت با نگارش کتابش، دست به قلم برده باشد.
چنین کسی اگر به چهرهای مشهور، مبدل گردد، شهرتش به خودی خود، چیز بدی نیست؛ چراکه انسانهای مشهور، در پی تأثیرگذاری بیشتری که نسبت به افراد عادی و گمنام دارند، میتوانند نقش مهم و برجستهای را در جامعه، ایفا بکنند و تأثیرات مثبتی در جامعه از خود به جا بگذارند و نامی نیک از خویش بر جای بنهند و هم در زمان حیات و هم پس از مرگشان، به عنوان یک چهره مشهور مثبت، در افکار واذهان جامعه، ماندگار باشند. بنابر این، نفس مشهور بودن، نهتنها ناپسند و بد نیست، بلکه چه بسا انسان در این عرصه بتواند خدمتی هم به جامعه بکند.
اتصاف شهرت و گمنامی به حسن و قبح
البته شهرت مانند قدرت و ثروت که به خودی خود و فی نفسه، چیز بدی نیستند و متّصف به حسن و قبح نمیشوند، بلکه فرصتها امکاناتیاند که برخی از انسانها از آن، برخودار میشوند و به این بستگی دارد که از این فرصت و نعمت، چگونه استفاده کند؛ یا در جهت کمال و ارتقاء فضیلتهای اخلاقیِ خود و جامعهاش، از آن بهره ببرد یا -خدای ناکرده- در جهت گسترش رذائل اخلاقی، حرکت کند که هم احیاناً خودش به ورطه آنها گرفتار آید و هم جامعه و کسانی را که چشم به او دارند، دچار این رذائل سازد. بنابر این، نفس گمنامی یا شهرت، بیآنکه انسان با اراده و اختیار خود و با تصمیم قبلی، چنین موقعیتی را برای خودش ایجاد کرده باشد، متّصف به حسن و قبح نیست، اما رفتن به دنبال شهرت -که از آن به «شهرتطلبی» یا «جاهطلبی»، تعبیر میشود- یا در پی مقام، پست، موقعیت اجتماعی و شهرت بودن، به لحاظ اخلاق فردی، چون به تعبیر علمای اخلاق، لغزشگاهی خطرناک است، مورد مذمت، واقع گردیده و امری ناپسند شمرده شده است؛ اما در مقابل آن، گمنامی را تحسین کرده و گفتهاند که یک فضیلت اخلاقی است.
شهرت و نام نیک در آیات و روایات
ما در آیات قرآن و روایات، گزارهها و آموزههایی داریم که نشان میدهد معروف بودن در جامعه، فی نفسه، بد نیست و انسانهای شایستهای از خداوند، درخواست نام نیک در جامعه میکردند و میخواستند که محبوب زمینیان و آسمانیان باشند. در اینجا به برخی از این دست آیات و مضامین دینی، اشاره میشود تا تأییدی بر آنچه گفته شد، باشد.
خداوند در سوره مبارکه انشراح، خطاب به پیامبر خویش میفرماید ما آوازه تو را در جامعه، بلند ساختیم و تو را به موقعیت و شهرت اجتماعی رساندیم: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَک»؛ اگر شهرت و نام نیک، مقوله ناپسندی بود، خداوند به علت آنکه چنین فرصتی در اختیار پیامبر خویش نهاده است، آن را به وی متذکر نمیشد. این نشان میدهد که این، نعمتی بوده که در اختیار پیامبرش گذاشته و نام نیک او در میان بشر و جهانیان، گسترش یافته و به جا مانده است؛ در حالی که پیش از نیل به مقام نبوت، شخصی صالح و بنده خوب خدا بود که در گوشهای از زمین (شهر مکه) زندگی میکرد و حداکثر، مردم مکه او را میشناختند، اما در سرزمینها، شهرها و کشورهای دیگر، نامی از آن حضرت نبود و این خداوند بود که با مسؤولیت و رسالتی که بر عهده ایشان نهاد، شهرتی در میان مردم زمان خود و آیندگان پیدا کرد و خداوند، این را به عنوان یک نعمت، به پیامبر، یادآور میگردد.
در سوره مبارکه مریم، درباره مؤمنان میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»؛ خداوند، محبت انسانهای مؤمن و اهل عمل صالح را در دل مردم، پدید میآورد و اینکه محبت کسی در دل مردم، قرار بگیرد؛ در میان مردم، به نیکی، خدمتگزاری و شایستگی، معروف گردد، یکی از نعمتهای الهی است و انسان باید از این موقعیت و فرصت، و از اینکه در میان مردم، نفوذ کلمه پیدا کرده؛ سخن او توسط مردم، شنیده میگردد؛ به سخنانش ترتیب اثر داده میشود و به او علاقهمند هستند، استفاده بکند.
البته شهرت، یک لغزشگاه است و همان طور که برخورداری از قدرت و ثروت، انسان را در معرض لغزش قرار میدهد، جاه و موقعیت اجتماعی، معروفیت و شهرت در جامعه نیز میتواند انسان به لغزشگاه بکشاند و گاهی با یک رفتار نسنجیده، هم آبر و حیثیت خود را به باد بدهد و هم آثار و پیامدهای منفی در جامعه به جا بگذارد. این در حالی است که یک شخص عادی و گمنام، چنین تأثیرگذاری گستردهای در جامعه ندارد.
در آیه شریفه سوره ابراهیم(ع) میخوانیم که پس از آنکه ابراهیم خلیل(ع) همسر و فرزند خویش را به فرمان الهی به سرزمین حجاز برد و در آنجا رها کرد، دچار نگرانی بود؛ لذا به درگاه خدا دعا و از پیشگاه او درخواست کرد که مردم، متوجه آنان باشند و دلهای مردم به آنان توجه کند و مراقب آنها باشند و به آنان رسیدگی بکنند تا نگرانیاش برطرف گردد؛ لذا عرضه داشت: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ». اینکه انسانی مورد توجه مردم قرار بگیرد و دلهای مردم متوجه او بشود، امری مثبت است.
خداوند در سوره آل عمران، درباره حضرت عیسی(ع) میفرماید: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ»؛ وقتی که بشارت حضرت عیسی(علیه السلام) به مادرش حضرت مریم(سلام الله علیها) داده میشود، چنین توصیف میکند که «وجیه در دنیا و آخرت»؛ یعنی شخصیتی مورد توجه و محبوب جهانیان در دنیا و آخرت خواهد بود.
علاقه به شهرت در نگاه سیدجمال الدین اسدآبادی
سیدجمال الدین اسدآبادی از نقطهنظر اجتماعی به این خصلت، نگریسته و معتقد است که: بسیاری از پیشرفتهایی که در جامعه بشری در عرصههای گوناگون، رخ داده، مرهون علاقه انسان به شهرت و معروف بودن است. ایشان معتقد است که انگیزه بسیاری از افرادی که دست به اختراع میزنند، کاری جدید انجام میدهند، خدمتی به بشریت میکنند و در این راستا و در جهت رشد و تعالی علوم و دانشهای بشری، دست به اکتشاف میزنند، یا نظریه جدیدی ارائه میکنند، هنری از خود بروز میدهند و یا تلاشی در میدانهای ورزشی از خود به نمایش میگذارند، کسب شهرت و معروفیت است؛ یعنی علاقه به معروفیت، در افراد، انگیزه پدید میآورد.
در نگاه او هر انسانی دوست دارد که نام نیکش در دنیا جاویدان باشد و این غیر از سعادت ابدیای است که مورد توجه هر انسانی واقع میشود و هر انسانی علاقه دارد که حتی پس از مرگش، به نیکی از او یاد بکنند و کاری انجام بدهد و خدمتی به بشریت و در راستای اهداف عالی انسانی و یا در راستای تعالی ایمان و عقیده مردم بکند که بهپاس آن، از وی به نیکی، نام ببرند؛ و برای مغفرت او دعا کنند و وی را انسانی خوب، خدمتگزار، خیّر و خدوم بدانند.
نکته مهمی که در پایان عبارت سیدجمال، نقل شد، این است که علاقه به نیکنامی نباید موجب بشود که انسان به حیله و مکر، متوسل شود. مثلاً اگر اختراعی موجب نیک. نامی انسان بشود اما چون شخصی توانایی آن را ندارد، اختراع دیگری را با حیله و فریب، به نام خود، ثبت کند تا جامعه گمان ببرد که به وی تعلق دارد و از او به نیکی یاد بکند. ممکن است که انسان با حیله، مکر و فریب بتواند در دنیا نامی نیک برای خود، فراهم آورد، اما مطمئناً اگر گذر زمان و تاریخ، حقیقت را آشکار نکند، سرانجام پس از مرگ، در پیشگاه باعظمت الهی و دادگاه عدل الهی روشن خواهد شد که هر کسی چهکاره است.
پرهیز از تعدی به حقوق دیگران در راه نیکنامی
چنانکه گفته شد، شهرت و معروفیت، لغزشگاه است؛ لذا یکی از زوایایی که باید بدان، توجه کرد تا انسان را گرفتار نکند، این است که علاقه به نام نیک، شهرت و محبوبیت اجتماعی، موجب نشود که کسی حق و حقوق دیگران را نادیده بگیرد؛ چراکه زیر پا نهادن حق و حقوق دیگران و تعدی و تجاوز به آن، رفتاری ناپسند است که وجدان انسان از پذیرش آن ابا دارد؛ از این رو، هم در تعالیم اولیای الهی و هم در گفتههای متفکران جهانی میخوانیم که انسان در هر کاری که قصد دارد در حق دیگری انجام بدهد، باید بنگرد که اگر درباره خودش انجام بگیرد، چه قضاوتی میکند.
بنابر این، آنچه در مقوله شهرت و شهرتطلبی باید بدان توجه نمود، دو چیز است: باید بنگرد که نیت و انگیزهاش از معروفیت و شهرت چیست؟ و اگر علاقه به معروفیت و شهرت دارد، بهراستی باید کار مثبتی انجام بدهد که شایستگی نیکنامی را داشته باشد.
آفات احتمالی شهرت در جامعه
سقوط انسان: همان گونه که قدرت، یک لغزشگاه خطرناک است، محبوبیت اجتماعی، شهرت و معروفیت نیز میتواند به محلی برای لغزش انسان، مبدل شود؛ لذا بسیاری از بزرگان توصیه کردهاند که انسان پیش آنکه موقعیتی در جامعه بیابد، باید به خودساختگی برسد؛ بر نفس خویش تسلط یافته و ارادهای قوی پیدا کرده باشد تا بتواند خود را در لغزشگاهها کنترل بکند. اگر انسان، خودساخته نباشد و موقعیت اجتماعی پیدا بکند، خویش را بهآسانی به ورطه سقوط میکشاند و لطمه بسیاری هم به جامعه، وارد میآورد.
کاهش اخلاص: معمولاً در عرصه معروفیت و شهرت، اخلاص انسان، کاهش مییابد. انجام کاری صرفا به انگیزه رسیدن به رضای الهی، چندان کار آسانی نیست. کسانی که موقعیتهای اجتماعی دارند، در معرض این لغزش هستند که رفتارهایشان تظاهرآلود و ریاکارانه باشد. این یکی از آفتهای جدی است.
ترس از آبرو و آلوده شدن به خطاهای پیدرپی برای حفظ آبرو و موقعیت. گاهی افراد برای حفظ آبرویی که به دست آوردهاند، مرتکب کارهای خلاف میشوند و گاهی برای پوشاندن خطای نخستین، مرتکب خطای دوم میشوند برای پنهان داشتن خطاهای بعدی، سلسلهوار به ارتکاب خطاهای دیگر، دست میزنند.
آثار گمنامی
متقابلاً گمنامی، انسان از چنین آفتهایی، دور نگاه میدارد. درست است که امکان دارد شخص گمنام از عهده خدمتی که یک انسان مشهور میکند، بر نیاید، اما در آرامش به سر میبرد و از آفات، ایمنی دارد. خلاصه مطلب، آنکه هر کسی خود را بهتر از دیگران میشناسد؛ لذا باید از خود، مراقبت کند تا از آفات و آسیبهای شهرتطلبی در امان باشد و به انگیزههای مثبت آن، توجه نماید.
نظر شما :