پنجه در پنجه تاریخ‌نگاران اموی در نگاهی به کتاب «تاریخ و سیره امام حسن مجتبی(ع)»

۲۷ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۰:۳۱ کد : ۳۸۶۳۸ اخبار
تعداد بازدید:۲۰۳
کتاب «تاریخ و سیره امام حسن مجتبی(ع)» به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین هدایت‌پناه، تلاشی برای زدودن لایه‌های ضخیم جعل و تحریف و ابهام‌های موجود از ساحت زندگی امام حسن مجتبی(ع) است که در آن مؤلف پنجه در پنجه تاریخ‌نگاران اموی افکنده و تلاش می‌کند واقعی‌ترین تصویر از آن برهه تاریخی را پیش روی مسلمانان قرار دهد.
پنجه در پنجه تاریخ‌نگاران اموی در نگاهی به کتاب «تاریخ و سیره امام حسن مجتبی(ع)»

کتاب «تاریخ و سیره امام حسن مجتبی(ع)» نوشته حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا هدایت‌پناه، پاییز امسال توسط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه منتشر شد. این کتاب در دو جلد به تفصیل، دو برهه مهم زندگی امام مجتبی(ع) یعنی «از ولادت تا امامت» و «از امامت تا شهادت» را بررسی کرده است. متن زیر، به‌مناسبت سالروز میلاد امام حسن مجتبی(ع)، مروری بر بخش «امامت و خلافت» این کتاب دارد.

مؤلف در بخش کلیات کتاب، بحث مفیدی را در زمینه دشواری‌های پژوهش و نگارش تاریخ امام حسن(ع) تبیین کرده و دو دلیل این دشواری را «دشمنی امویان و عباسیان و تحریف منابع» و دیگری «کمبود منابع» درباره زندگانی امام می‌داند و به تفصیل هر یک را توضیح می‌دهد. فصل اول جلد دوم کتاب «امامت و خلافت» نام دارد. مؤلف در این فصل درباره شرایط به امامت رسیدن امام حسن مجتبی(ع) و دوران خلافت ایشان، بحث فنی و دقیقی را مطرح می‌کند.

این فصل کتاب که از صفحه سوم تا صفحه ۹۹ را (بیش از نود صفحه) در برمی‌گیرد، از مباحث بسیار مهم، اساسی و در عین حال چالش برانگیز بین مورخان است که مؤلف آن را در معرض پرسش‌های جدی قرار داده است. خواننده با خوندن این فصل احساس می‌کند که مؤلف در حال زدودن لایه‌های ضخیم جعل و تحریف و ابهام‌های موجود از ساحت زندگی امام حسن مجتبی(ع) در آن دوران است تا ما بتوانیم تصویر شفافی از آن دوره که از دوران پیچیده در تاریخ اسلام است داشته باشیم. خواننده احساس می‌کند با خواندن این کتاب می‌تواند واضح‌تر دوران امام حسن مجتبی علیه السلام و شرایط بغرنجی را که امام سپری کردند، درک کند.

در این فصل مؤلف ابتدا درباره دلایل امامت امام که شامل نص و وصایت(به معنی سپردن امر خلافت بر مبنا و دستور خاص است) مباحثی را مطرح کرده است. او وصایت امام حسن(ع) و اینکه ایشان بعد از امام علی(ع) جانشین ایشان هستند را در منابع شیعه و همین‌طور از منظر اهل سنت و خاورپژوهان بررسی می‌کند. مؤلف در صفحه شانزده کتاب می‌نویسد: «یک نکته قابل توجه در این باره مشروعیت خلافتی است که از نظر شیعه به وصایت و بیعت عامه و از نظر اهل سنت تنها به بیعت عامه مستند است. به هر حال با توجه به روایاتِ تنصیص روشن است این مطلب که مردم، امام را به خلافت انتخاب کردند و این منافاتی با وصایت ندارد، بلکه می‌تواند شاهد خوبی بر این موضوع باشد که اگر مردم چنین کردند به خاطر وصایتی بود که از آن آگاه بودند.»

نویسنده کتاب در ادامه به اقدامات امام حسن مجتبی(ع) در دوران خلافت می‌پردازد و نکته جالبی که در صفحه ۲۷ کتاب متذکر می‌شود این است که امام حسن(ع) بعد از بیعت مردم با ایشان به تنظیم امور مشغول شد، حاکمان را تعیین کرد و دستورهای لازم را صادر کرد و بررسی‌ها نشان می‌دهد که امام مجتبی(ع) کسی از کارگزاران دوران پدر بزرگوارش را تغییر نداد. این موضوع از همگرایی همه جانبه امام مجتبی(ع) با امیرالمؤمنین(ع) حکایت دارد؛ موضوعی که پیوسته و به گونه‌های مختلف در روایات، تحریف شده و طوری تبلیغ و القا شده که مواضع امام حسن(ع) با مواضع پدرش در تضاد کامل بوده است.

نکته مفید دیگری که مؤلف، در اقدامات امام توضیح داده این است که مطالبی در برخی گزارش‌ها انعکاس یافته و بعضی از نویسندگان اهل سنت و خاورپژوهان به استناد این گزارش‌ها نوشته‌اند که امام حسن(ع) در این برهه نسبت به معاویه که بعد از حوادث صفین کاملا بر شام و مصر مسلط شده بود، سکوت معناداری از خود نشان داد. مؤلف توضیح می‌دهد این مطلب نمی‌تواند صحیح باشد و می‌گوید هدف این تحلیل فقط این است که بار مسئولیت صلح را بر دوش امام بیندازد و امام حسن مجتبی(ع) را به اندیشه صلح و واگذاری حکومت به معاویه از ابتدای خلافت متهم کند.

هدایت‌پناه در ادامه بارها به این نکته به صراحت اذعان می‌کند که پاسخ دادن به برخی سؤالات در بازه تاریخی خلافت امام حسن مجتبی(ع) اندکی مشکل است؛ از جمله تعیین زمان آغاز نامه‌نگاری میان امام حسن مجتبی(ع) و معاویه. بنابر روایتی چالش‌های معاویه برای خلافت امام حسن مجتبی(ع) با اعزام دو جاسوس به کوفه و بصره شروع می‌شود. امام مجتبی(ع) بعد از دست یافتن به این جاسوس‌ها فورا دستور اعدام آنها را صادر می‌کند، بعد از این، نامه‌نگاری میان امام حسن(ع) و معاویه شروع می‌شود که بنابر روایت امام بعد از اعدام دو جاسوس، طی نامه‌ای به معاویه وعده جنگ می‌دهد. معاویه نیز در نامه خود بر دو موضوع تأکید می‌کند؛ عدم مشروعیت خلافت امام مجتبی(ع) (این شبهه را معاویه و امویان پس از حکمیت مطرح کردند، به این مضمون که با توجه به اجماع هر دو حَکَم به عزل امیرالمؤمنین(ع) از خلافت، هر اقدام دیگر او فاقد مشروعیت است. بنابراین انتخابات و انتصابات ایشان در امور مسلمین از وجهه قانونی برخوردار نبوده است. بر این اساس‌، چنانچه امام حسن بر اساس وصایت یا انتخاب امیرالمؤمنین(ع) به عنوان خلیفه معرفی شده باشد، این انتخاب قانونی نیست. ج۲، ص ۴ کتاب) و برتری او به دلیل سن بالاتر و تجربه بیشتر در امور سیاست است.

مؤلف با بررسی و تعمق در داده‌های تاریخی این دوره، از نامه دیگری هم یاد می‌‌کند که نامه ابن عباس به امام است و گویای اوضاع حاکم بر عراق. در این نامه ابن عباس انتخاب امام حسن(ع) بعد از شهادت پدرشان را از طرف مردم بیان می‌کند، بعد به اعتراض مردم به بی‌تحرکی امام نسبت به معاویه اشاره و حضرت را به قیام و جهاد علیه معاویه تشویق می‌کند. مطابق این گزارش وقتی این نامه به دست امام حسن(ع) رسید امام بسیار خرسند شد و دانست که ابن عباس با او بیعت کرده، پس از این بود که کاتب خود را فراخواند و به معاویه نامه نوشت. نویسنده در اینجا توضیح می‌دهد که مضامین نامه با قلم و افکار ابن عباس همسانی دارد اما چند نکته هم وجود دارد که نشان می‌دهد جهت اصلی نامه القای سکوت امام نسبت به معاویه بلکه به نوعی تصمیم به واگذاشتن معاویه به حال خود است. مؤلف در ادامه بر اساس پژوهش‌های تاریخی این نامه را نقد می‌کند و می‌نویسد به نظر می‌رسد در این نامه دست‌کاری‌هایی صورت گرفته، جملاتی به آن افزوده شده تا به گونه‌ای امام به بی تفاوتی نسبت به معاویه متهم بشود و این‌طور القا کنند که ابن عباس، امام را به جنگ با معاویه تحریک و تشویق کرده است.

نویسنده با بررسی همزمان منابع متعدد تاریخی شیعه و اهل سنت که این دوره از تاریخ را روایت می‌کند، به دقت به تطبیق عبارات و جملات در هر گزارش پرداخته و  تفاوت متن روایت‌ها را بررسی کرده تا بتواند به واقعی‌ترین روایت درباره این برهه تاریخی برسد. او در نقد این نامه و دیگر متون مهم این دوره، عبارت‌های افزوده شده به این روایت‌ها را به صورت دقیق بررسی کرده است. مولف در ادامه تحت عنوان «تعلل در جنگ یا پیش‌دستی در جنگ» یک بحث دقیق و چالشی را مطرح می‌کند مبنی بر اینکه بعضی از مورخان اهل سنت موضوع تعلل را خواست اصلی امام دانسته‌اند اما با این توجیه که حضرت از همان ابتدا اعتقادی به جنگ نداشته است. به اعتقاد مولف، ترویج اندیشه «غلبه اطرافیان بر امام مجتبی علیه السلام» و اینکه خود حضرت به جنگ اعتقادی نداشت دو سیاست نخ‌نما شده است که درباره امیرالمومنین و جنگ جمل هم مطرح شده بود.

هدایت‌پناه درباره اهداف ترویج این تفکر می‌نویسد که آنها قصد دارند که آن حضرت را در ادامه حکومت بی اراده نشان بدهند و جنگ جمل را زیر سوال ببرند که حتی خود امام علی(ع) بدان راضی نبود بلکه گروهی افراطی او را به این کار واداشتند تا از این رهگذر رهبران ناکثین تبرئه بشنوند. هدف دیگر آن‌ها تئوریزه کردن سیاست مخالفت فرزندان و نزدیکان امام علی با اندیشه‌ها و سیاست‌های آن حضرت است تا بعد از تثبیت آن، به سراغ امام مجتبی بروند و اینطور القا کنند که آن حضرت اعتقادی به جنگ با معاویه نداشت اما اطرافیان نظر خود را بر او تحمیل کردند.‌

مؤلف کنکاش عمیقی در کتاب خود به عمل آورده تا تضادها و جریان‌ها را عمیقا بشناسد و از دل آنها به واقعیت دست پیدا کند. او پرسش‌های عمیقی در برابر تاریخ گذاشته و اذعان می‌کند که پاسخ به برخی از آنها به سادگی میسر نیست. همچنین او در برابر برخی گزارش‌ها، پرسش‌هایی طرح می‌کند تا خواننده را در رسیدن به پاسخی منطقی و عبور از شبهات مطرح شده درباره تاریخ امام حسن مجتبی(ع) یاری کند.

این فصل کتاب در ادامه به موضوع اعلام جهاد در برابر معاویه می‌پردازد که امام مجتبی(ع) پس از ناامید شدن از فرمان برداری معاویه و حرکت سپاه شام (که پیامی به جز اعلان رسمی جنگ بر ضد حکومت آن حضرت ندارد) طی خطبه‌ای اعلام جهاد کرد و متأسفانه بر خلاف انتظار، امام با سکوت معناداری از سوی مردم مواجه شد. (ص ۳۶ کتاب).

در ادامه مؤلف به موضوع تعداد نیروهای سپاه امام می‌پردازد که برخی از مورخان آنها را ۴۰ هزار نفر، نود یا صدهزار نفر، ۸۰ یا ۷۰ هزار نفر اعلام کرده‌اند. مؤلف در بررسی این گزارش‌‎های تاریخی براساس مجموعه دلایل و شواهد می‌نویسد: «انگیزه‌ای در کار است تا تعداد نیروها را افزایش دهد. بدین سان، عامل اصلی صلح با معاویه شخص امام معرفی شود، نه تعلل، کوتاهی و خیانت مردم و برخی از سران سپاه و عوامل! البته اگر این تعداد هم ثابت شود، باز اشکال متوجه امام نخواهد بود؛ زیرا وقتی سپاهی خواهان جنگ نباشند، در این صورت امام و شیعیان آن حضرت چه کاری می‌توانند انجام دهند؟!» (ج۲، ص ۴۳)

هدایت‌پناه در ادامه منزل‎‌هایی که سپاه امام در رسیدن به مدائن طی کرد نام می‌برد و شرایط سپاه امام را بررسی می‌کند تا وقتی که سپاه امام به ساباط و مَسکِن می‌رسد. به اعتقاد او، حوادث مربوط به امام و سپاه از اینجا به بعد وارد هاله‌ای از ابهامات می‌شود. منابع در بیان رویدادها از اینجا به بعد با یکدیگر دچار اختلاف شده‌اند و این مسئله، مشکل جدی در رسیدن به حقیقت به‌وجود آورده است. منابع تاریخی، خطبه‌ای از امام در ساباط گزارش کرده‌اند که بنابر نقل دینوری چنین است:

«ای مردم چنان شده‌ام که بر هیچ مسلمانی کینه روا نمی‌دارم و همان طور که خویشتن را می‌نگرم شما را هم به همان نظر می‌نگرم. اینک رأیی دارم و خواهانم آن را رد نکنید و بدانید همدستی و اتحاد که مورد توجه شما نیست، بهتر از پراکندگی است که مورد علاقه شما است. اکنون می‌بینم بیشتر شما از جنگ خودداری و در پیکار سستی می‌کنید و من معتقد نیستم کاری را که دوست نمی‌دارید، بر شما تحمیل کنم.» مؤلف، در ادامه از وجود اختلاف و افزودن اندکی در عبارات این خطبه در منابع دیگر خبر می‌دهد.

براساس منابعی که این خطبه را نقل کرده‌اند، تعدادی از خوارج پس از خطبه بر حضرت هجوم آوردند. مؤلف در ادمه پرسش‌های جدی فراروی این گزارش تاریخی و این خطبه مطرح می‌کند از جمله اینکه چه اخباری به امام رسیده که پیش از رسیدن به ساباط، چنین خطبه‌ای ایراد می‌کند؟ چرا به جای خطبه امیدوار کننده و حماسی، خطبه‌ای تحریک آمیز ایراد می‌کند که خوارج را به عکس‌العمل وا دارد؟ آیا حقیقتا امام چنین خطبه‌ای ایراد کرده و آیا خوارج بودند که به امام حمله کردند و او را ترور نمودند؟ (ج۲، ص ۶۷).

به اعتقاد مؤلف، این گزارش مشهور، ابهاماتی دارد و به نظر نمی‌رسد حوادث به این گونه که به صورت کلی و اجمالی بیان شده، اتفاق افتاده باشد. او با ملاحظه دیگر منابع تشکیک‌هایی را متوجه اصل گزارش می‌کند. او در ادامه تحت عنوان «تأملاتی در خطبه ساباط» به بررسی و کنکاش عمیق و دقیق شرایط می‌پردازد و با توجه به ابهامات آن می‌نویسد: «این پرسش‌ها و ابهام‌ها نشان می‌دهد که در محتوای خطبه دست کاری صورت گرفته و در شرایطی بیان شده که با این کلیتی که در منابع پیشین آمده، نبوده است و با شرایط پیش آمده که امام را به توقف در ساباط واداشته، تناسبی ندارد.»(ص ۷۱). او با بررسی این خطبه و شرایط پیش و پس از آن در منابع مختلف نتیجه گیری می‌کند که صحبت‌های مربوط به سستی و رخوت از جنگ، در این مقطع زمانی از طرف امام گفته نشده، بلکه مربوط به حوادث پایانی است.

مؤلف تلاش می‌کند نظم اتفاقات سپاه امام را آن‌گونه که رخ داده‌اند بچیند، او در جمع‌بندی این مطالب می‌نویسد: «هنگام رسیدن امام به ساباط، زمزمه‌هایی برای آشوب و یا سست نمودن سپاه برای مقابله با معاویه از درون سپاه به اطلاع امام رسیده است. این تحرکات به ناچار امام مجتبی را واداشته تا برای بررسی اوضاع و ساماندهی آن در مظلم ساباط توقف نماید. بعد از یک یا چند روز امام به درستی تصمیم می‌گیرد تا سپاه را هر چه سریع‌تر به مدائن ببرد تا بهتر بتواند بر اوضاع مسلط شود. ترور امام که گفته می‌شود از سوی خوارج بوده در همین شرایط صورت گرفته و شاید بتوان گفت که این ترور هیچ ارتباطی به حوادث قبلی نداشته است.»

نویسنده در ادامه این پرسش را مطرح می‌کند که ترور امام، حمله خوارج بوده و یا توطئه اشراف؟ و این سؤال را مطرح می‌کند که چه کسی یا کسانی از جهاد و نبرد امام با معاویه خرسند نبودند و آن را در راستای منافع خود نمی‌دیدند؟ او در پاسخ به این سوال با اشاره به همسو نبودن اهداف خوارج با ترور، نشان می‌دهد که ایجاد سستی در سپاه امام حسن(ع) با اهداف اشراف و نفوذی‌های معاویه کاملا هماهنگی و همخوانی دارد از این رو در اینکه ترور امام کار خوارج بوده تشکیک می‌کند و می‌نویسد شواهد نشان می‌دهد که توطئه ترور و سوء قصد به امام در راه ساباط به مدائن کار خوارج نبوده، بلکه در راستای اهداف معاویه و برآمده از نقشه نفوذی‌های وی است.

آنچه گذشت مروری بر یک فصل از کتاب «تاریخ و سیره امام حسن مجتبی(ع)» بود که مؤلف در آن با تلاشی ستودنی، پنجه در پنجه تاریخ نگاران اموی افکنده و تلاش می‌کند واقعی‌ترین تصویر از آن برهه تاریخی را پیش روی مسلمانان قرار دهد.

آخرین ویرایش۲۷ اسفند ۱۴۰۳

نظر شما :