سیمنار
مسئولیت اجتماعی علم
گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همکاری پژوهشکده مطالعات راهبردی علم، فرهنگ و تمدن برگزار می کند
سخنرانان:
دکتر محمدتقی ایمان، استاد دانشگاه شیراز؛
نگاهی پارادایمی به مسئولیت اجتماعی علم؛
دکتر محمود متوسلی، استاد دانشگاه تهران؛
منشأ و مبدأ نبوغ و فرایند خلق و خلاقیت:گامی به سوی تئوری پردازی در مدرسه فکری؛
دکتر کاوه فرهادی؛ استادیار دانشگاه پیام نور؛
مسئولیت اجتماعی با تاکید بر دانش ضمنی ایرانیان و اولویتهای حکمرانی آب در ایران؛
دکتر محمود نوذری، دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
گونه های فهم مسئولیت اجتماعی نهاد علم در مراکز علوم انسانی اسلامی؛
دکتر سیدحمیدرضا حسنی، دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
تحول در علوم انسانی و مسئولیت اجتماعی علم؛
مدیر جلسه:
دکتر هادی موسوی، استادیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
چهارشنبه 16 اسفند ساعت 9 تا ۱۲
قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
گزارش سمینار مسئولیت اجتماعی علم
سمینار «مسئولیت اجتماعی علم» به عنوان اولین سمینار یک روزه پژوهشکده مطالعات راهبردی علم، فرهنگ و تمدن پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همکاری گروه فلسفه علوم انسانی در روز 16 اسفند 1402 در سالن حکمت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد.
سخنرانان این سمینار به ترتیب عبارت بودند از: دکتر محمد تقی ایمان، استاد تمام گروه جامعهشناسی دانشگاه شیراز؛ دکتر محمود متوسلی استاد تمام بازنشسته دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، دکتر محمود نوذری دانشیار گروه علوم تربیتی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دکتر کاوه فرهادی عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور و دکتر سیدحمیدرضا حسنی دانشیار گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. این نشست با مدیریت دکتر هادی موسوی سرپرست پژوهشکده مطالعات راهبردی علم، فرهنگ و تمدن پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد.
موضوع مسئولیت اجتماعی علم اشاره به جنبهای از مباحث علمی و بالخصوص علوم انسانی است که غفلت از آن میتواند کل هویت علم را زیر سؤال ببرد. همانگونه که امروزه نه تنها هویت واقعی علوم انسانی در آگاهی عمومی جامعه ما ناشناخته است، بلکه هویت علوم طبیعی نیز با غفلت از این موضوع با تردیدهای جدّی مواجه شده است. در این حالت مراکزی که عهدهدار تنظیمگری جریان علم در کشور هستند مجبورند با راهبردهایی این نقیصه را برطرف کنند که از آن جمله است ایده ارتباط صنعت و جامعه که یکی از راه کارهای مدیریتی برای برقراری ارتباط علم با جامعه است. در حالی که پیش از راهحلهای مدیریتی لازم است در سطح رویکرد و پارادایم علم این امور بررسی شود. اگر این مسیر از طریق علمی خود و فرایند روششناختی که دارد حل نشود با این دست ایدهها به وفور مواجه خواهیم شد که نه تنها هزینه کار علمی را کاهش نداده بلکه آن را افزایش میدهند. از همین رو در نخستین مرحله لازم است مسیری که این بحث لازم است در مطالعات روششناختی علوم انسانی طی کند در نظر گرفته شود. مباحث روش شناختی و نسبت پارادایم و مسئولیت اجتماعی در مباحث دکتر ایمان در این سمینار ناظر به این نکته بود. از دیدگاه ایشان علم تنها در درون پارادایم معنا پیدا میکند و هر یک از پارادایمهای مرسوم در قالب اثباتگرایی، تفسیری و انتقادی با روشن کردن این مبانی بوده است که توانستهاند کارکردهای اجتماعی پیدا کنند و در نتیجه کارگزاران آنها فهم روشنی از اهداف نهادی خود داشته باشند. مسئولیت کارگزاران علم اینست که با شناسایی این پیش فرضها به اجرای آنها در جامعه متعهّد باشند. و این نظام اجتماعی است که عناصر و پیشفرضهای مسلّم پارادایم را تدوین میکند. ایشان با طرح یک نمودار سهگانه از ارزشها، روابط اجتماعی و کنش بیان کردند که لازم است فهم درستی از ارزشها در پایههای پارادایمی وجود داشته باشد که بتوان با تثبیت نظام اجتماعی برای قالببندی نظری با رجوع به رفتار، معیارهای مسئولیت اجتماعی را مشاهده کرد. بنابراین در سطح مدیریت ساختاری علم لازم است مبانی پارادایمی روشنی برای علم وجود داشته باشد که کارگزان علم بتوانند بر آن اساس سطح قانونگذاری علم را برای راهبری علمی تدوین کنند. اموری چون شیوهنامه ها و آئین نامهها از جمله این امور است. روشن نبودن این عناصر پایه پارادایمی شأن حل مسأله را از علم میگیرد و تناقضات رفتاری در سطح کارکردهای اجتماعی علم را موجب میشود. ایشان در ادامه افزودند این قدرت اجتماعی علم است که موجب مسئوولیت اجتماعی آن میشود. قدرتی که اگر بر آن نظارت نشود انسان را به چالش میکشد بنابراین تعامل کارگزاران با متولیان علم بهترین مسیر برای پیشبرد این امر مهم خواهد بود.
در ادامه آقای دکتر محمود متوسلی با بحث «منشأ و مبدأ نبوغ و فرایند خلق و خلاقیت: گامی بهسوی تئوریپردازی در مدرسه فکری» نیز با ادبیاتی متفاوت بر اهمیت تمرکز بر پیشفرضها اشاره کردند. به نظر ایشان این پیشفرضها هستند که فهم را از علم تغییر میدهند. در جریان مرسوم اقتصادی پیش فرض اولیه مبنا قرار گرفتن لذّت آنی و جمع آوری ثروت برای تولید ثروت بیشتر است. این امری است که پایه و اساس اقتصاد مرسوم است. اما راه دیگر علم، رجوع به نبوغ و پایه نبوغ در روح انسانی است. روحی که وجه مشترک همه انسانهاست، روح انسانی در واقع تجلی "ایده روح" است که در مخلوقات به تبع نور الهی وجود دارد. این پیش فرض پایه که آن را میتوان از طریق عبور از پدیدارها (= فنومنها) به واقعیت فینفسهای (= نومن) به دست آورد تنها در فلسفه واقعی قابل دستیابی است. در همین راستا ایده مشترکی در مورد جامعهپذیری انسان وجود دارد که انسانها به جهت نیازهایی که به یکدیگر دارند در قالب جامعه شکل میگیرند اما اگر بتوانیم با این طرح ویژه از ایده نبوغ و روح ارتباط بگیریم میتوان فهمید پایه محکمتری از نیاز با عنوان روح مشترک انسانی هست که جامعهپذیری انسان را تقریر میکند. این روح مشترک موجب میشود انسان بر اساس قوانین معرفت نفس به دنبال نبوغ و پایههای نبوغ در درون خود باشد تا بر آن اساس به این مسأله برسد که بر اساس نبوغ ویژه خود، مسئولیت اجتماعی خود را انجام دهد. آنچه یک نظام (سیستم) فکری لازم است به دنبال آن باشد، دستیابی به یک فرم (= صورت) است که بتواند کل مفاهیم و نظریههای نظام فکری را گرد هم آورد و آن فرم واحد در جریان ما روح ناب است. این روح ناب اگر مورد شناسایی اندیشمندان قرار بگیرد میتواند مبنای مدرسه فکری برای پیوند میان دانشمندان و سپس تعلیم افراد در این مدرسه باشد. در این حالت، علم امکان ایفای مسئولیت اجتماعی خود را پیدا خواهد کرد.
در ادامه دکتر محمود نوذری با بحثی تحت عنوان «گونههای فهم مسئولیت اجتماعی نهاد علم در مراکز علوم انسانی اسلامی» یک گزارش از نسبت مراکز علوم انسانی اسلامی با بحث مسئولیت اجتماعی علم ارائه کردند. در این گزارش فهم اولیه از مسئولیت اجتماعی این مراکز که موجب تأسیس آنها شد و فرایندی که این مراکز در اجرای این مسئولیت انجام دادند مورد بررسی قرار گرفت. در واقع مسئولیت اصلی این مراکز تأمین بنیانهای علمی برای نهادسازی در سطح حکمرانی بود. ایشان در ادامه با ارائه دستهبندیهایی از گونههای فهمی که هر یک از این مراکز از چیستی علم، علوم انسانی و نظریهپردازی و حل مسأله در علوم انسانی داشتند به ارزیابی این مراکز پرداختند. در این میان عمده جریانهایی که توانستند کارآمدی داشته باشند آنهایی بودند که فهمشان از مسئولیت اجتماعی علم را با نگاه پارادایمی روی کلیت علوم انسانی برده بودند نه جریانهایی که به سمت اسلامیسازی رشتهها یا برنامه درسی رفتند. ایشان در ادامه به بررسی فهم هر یک از این جریانها از روششناسی پرداخته و برخی ایدههایی که با عنوان روششناسی به دنبال ایفای نقش این مسئولیت اجتماعی هستند غیرقابل استفاده دانستند. نمونه این دست روششناسیها را میتوان آن دسته از جریانها دانست که روششناسی را فهم از متون میدانند نه روش رسیدن به معرفت علمی. دلیل ناکارآمدی این دست نگاهها به روششناسی این است که اساساً نهادهای کارگزار امکان استفاده از این دست روششناسیها را ندارند. ایشان در ادامه آفت مسأله مسئولیت اجتماعی علم را سیاسی شدن و اعمال ملاکهای سیاسی برای انتخاب مدیران و مسئولان میدانند. به نظر ایشان همین امر نوعی دو دستگی در میان جامعه ایجاد کرد ه است. ایشان در نهایت اصل اولی در نهاد علم را توجیه حاکمیت دانستند نه تسلیم نهاد علم در برابر آن.
در ادامه سمینار دکتر کاوه فرهادی بحث «مسئولیت اجتماعی نهاد علم با تأکید بر دانش ضمنی ایرانیان و اولویتهای حکمرانی آب در ایران» را مطرح کردند. ایشان با طرح این موضوع که مسأله مسئولیت اجتماعی ما را به بحث بحران اجتماعی میرساند به بحث محیط زیست و مسأله آب در ایران منتقل شد. به نظر ایشان در نگاه جهانی، تمدن ایران به عنوان تمدنی آبی شناخته میشود؛ ایران بر فراز 83 درصد خشکسالی، تمدن خود را ساخته است. بنابراین پتانسیل فرهنگی که در ضمن فرهنگ مشارکتی توانسته است این تمدن را ساخته و در طول سالیان دراز حفظ کند لازم است مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا این دانش ضمنی ملت ایران تبدیل به نهادهایی با پایه فتوّت شده است که به تمامه با پایههای فکری که از نگاههای مدرن به ما منتقل شده متفاوت است. از این رو بازگشت به عقب برای شناسایی این دانش ضمنی نهادی اهمیت ویژهای پیدا میکند. دانش حکمرانی آب در ایران فی الواقع دانشی مردمی و در اختیار مردمان این سرزمین بوده است که ذیل آن دانشهای ضمنی و فرهنگهای دیگری شکل گرفته است که از آن جمله است دانش ضمنی بُنه که البته منحصر در بحث آب نبوده است. از مفاهیم کلیدی در این میان اینست که شکلگیری این نهاد های اجتماعی نه به جهت نیاز بلکه در راستای برکت بوده است. این دانش و این سازههای تمدنی در زمان عباس میرزا وقتی پرسش از توسعه پیش آمد و به تبع آن پاسخی از جنس فلسفهای فردگرایانه به آن داده شد به تدریج رو به افول نهاد. جایی که الگوی جامعه ایران از یک اقتصاد تکاملی فردگرایانه گرفته شد. و راهبرد آن حفر چاههای عمیق و سدّهای بزرگ شد و نتیجه آن از بین رفتن سازههای تمدنی آب در ایران و به دنبال آن فرهنگ و دانش بومی مردمان این سرزمین در خصوص حکمرانی آب شد. این مسئولیت اصلی علم است که با طرح پرسشهایی از جنس پرسشهای بومی پاسخهایی از دانش بومی ارائه کند نه اینکه با طرح پرسشهای بیگانه و مسائل بیگانه پاسخها و راهبردهایی ارائه کند که جامعه را به مخاطره میاندازد.
در بخش پایانی آقای دکتر سیدحمیدرضا حسنی با بحث «تحول در علوم انسانی و مسئولیت اجتماعی علم» اصل مسأله تحول در علوم انسانی را در راستای ایفای نقش علوم انسانی در راستای مسئولیتی دانستند که علم در قبال جامعه دارد. بحث از مسئولیت اجتماعی علم تا بدانجا اهمیت دارد که بدون توجه به آن، گویی علم بودن علم زیر سؤال میرود. شناسایی چیستی علم و به دنبال آن چیستی علوم انسانی نقطه وحدتبخش حرکت در راستای عبور از مشکلات علمی و عملی کشور است تا بدین نحو زمینه فعّالسازی این ظرفیت عظیم در کشور فراهم شود. این شناسایی از این جهت اهمیت دارد که کارکرد راهبردی علوم انسانی عبارت است از: شناسایی نیازهای انسانی، ارائه راهحل برای برطرف کردن آنها و در نهایت، رساندن انسان و جامعه انسانی به وضعیت مطلوب آرمانی. جامعه دینی ما نیازمند دستیابی به پارادایمی از علوم انسانی است که در آن، آموزههای دین مبین اسلام وضعیت آرمانی جهان انسانی را نشان میدهند، بهنحوی که بتواند از کلیگوییهای انتزاعی فاصله بگیرد و خود را با نیازهای روزمره سطوح مختلف جامعه مرتبط بیابد و به دور از شعارپردازیهای غیرسودمند به شناسایی نیازهای سطوح مختلف کشوری اقدام کند.
نظر شما :