حجتالاسلام سعیدی روشن:
وحدت حوزه و دانشگاه یک فرآیند فرهنگی نخبگانی در راستای اعتلای علمی کشور است
بیست و هفتم آذر یادآور عروج آسمانی آیتاللّه مفتح است که از پیشگامان اندیشه و مروجان عملی وحدت حوزه و دانشگاه بود. این شهید والامقام در راه تحقق این آرمان بلند، که تداوم مسیر انقلاب اسلامی در ساحت علم و فرهنگ بود، بیوقفه تلاش کرد، تا آنجا که خار چشم بدخواهان شد و در دل دانشگاه به شهادت رسید. به پاس فعالیتها و خدمات ارزشمند این شهید بزرگوار در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه و لزوم ارتباط و تعامل و همراهی این دو قشر فرهیخته، ۲۷ آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد.
وحدت حوزه و دانشگاه از راهبردهای اساسی امام خمینی(ره) برای تحقق اسلام ناب محمدی است و بدون این وحدت، انقلاب اسلامی کمفروغ است. حضرت امام(ره) در این باره فرمودند: «طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند. فرزندان بسیجیام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر نه شرقی نه غربی باشند، امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند».
وحدت و همکاری این دو پایگاه فکری - فرهنگی جامعه برای حفظ هویت فرهنگی اصیل، در مقابل هجوم ارزشهای غربی، ضروری است. یکی از سؤالات اساسی در این باره شکل و ماهیت این وحدت است. از این رو با حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدباقر سعیدی روشن، رییس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به گفتوگو نشستیم. در ادامه مشروح این گفتوگو از نظر میگذرد:
ایکنا - ابتدای صحبت از تفاوت ساختاری حوزه علمیه و دانشگاه بفرمایید.
حوزه و دانشگاه دو نهاد علمیاند، با این تفاوت که یکی کهن و دیگری جدید است، حوزههای علمیه قدمت دیرینه در میان مسلمانان و کشورهای مختلف اسلامی دارد و از وقتی که علوم اسلامی شکل گرفت، حوزههای علمیه نیز شکل گرفتند، خصوصیت حوزههای علمیه، علم محور، استاد محور و سپس نهاد محور بودن است و مدار درس و بحث آن براساس شخصیت استاد بوده، اما این به آن مفهوم نیست که حوزههای علمیه فاقد نهاد علمی بودند.
تعداد مدارس و دانشکدگان و بیت الحکمهها در شهرهای مختلف ممالک اسلامی از شرق تا غرب در گوشه گوشه عالم اسلام گسترش یافت. اندکی بعد از گذشت یک قرن از بعثت پیامبر اکرم ص) و نهضت اسلامی و تقریباً از قرن هشتم میلادی علوم اسلامی تکوین یافت و تا قرن پانزدهم علوم و فرهنگ و تمدن اسلامی پویا و در اوج قله بود.
سر آغاز تاسیس دانشگاه به مفهوم جدید در غرب، از قرن سیزدهم شروع شد و شکلگیری و تحقق آن دو سه قرن طول کشید، در کشور ما نیز تاریخ تأسیس دانشگاه چندان زیاد نیست و بیش از یک صده نمیرسد، تأسیس این نوع موسسه علمی جدید متاثر از چارچوبهای علم مدرن و ساختار واحدبندی و ملهم از مدل دانشگاههای غرب به حساب میآید؛ هدفها، رشتهها، سرفصلها و اساتید دانشگاه براساس برنامهای که غالباً از بیرون کشور و به تبع دانشگاههای خارج از کشور بود شکل گرفت. نظام آموزشی و پژوهشی حوزهها و مدارس علمی سنتی قدمتی بیش از هزار ساله دارد.
ایکنا - از چه زمانی درخصوص وحدت حوزه و دانشگاه سخن به میان آمد؟ این وحدت به چه معناست؟
پیش از انقلاب ارتباط نهادی بین حوزههای علمیه و دانشگاه تقریباً وجود نداشت، این دو نهاد قبل از انقلاب، به لحاظ حاکمیت سیاسی از هم جدا بودند و درک متقابلی از یکدیگر، هدفهای یکدیگر و راههای مشترکی که بتواند آنها را به سرانجام مطلوبی برساند نداشتند.
پس از انقلاب اسلامی با نظر به هدف واحد یعنی استقلال و پیشرفت همه جانبه کشور، بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی این هر دو نهاد علمی کشور را به همکاری فراخواند تا حرکت علمی همافزا داشته باشند و کشور را به غنای علمی، فرهنگی و تمدنی برسانند؛ بنابراین مسئله وحدت حوزه و دانشگاه یا تعاطی حوزه و دانشگاه مطرح شد.
وحدت حوزه و دانشگاه به معنای ادغام یا به عهده گرفتن وظیفه خاص یکدیگر نبوده و نیست، منظور از وحدت حوزه و دانشگاه یعنی این دو سازمان علمی فراگیر، هدفهای یکدیگر را درک کنند و در قلمرو آموزش و پژوهش همافزایی و همفکری داشته باشند تا کشوراسلامی به مقاصد عالی خود برسد.
وحدت در حقیقت به معنای تداخل کاری نیست، دانشگاه تحقیقات، مطالعات و دانشهایی را در زمینههای علوم پایه، طبیعی، زیستی، پزشکی، اجتماعی و دنبال میکند، حوزه نیز زمینههای تحقیقاتی و آموزشی فراوانی را اعم از حکمت و فلسفه، تفسیر، مسائل مربوط به فقه و حقوق، اخلاق و تعاملات اجتماعی و امور زیربنایی در طول تاریخ داشته و دارد که از جمله علوم عقلی است که در حقیقت بنیادهای علم و تمدن یک جامعه، محسوب میشوند.
هریک از این دو نهاد، شأن، جایگاه، وظیفه و مسئولیت تعریف شده خود را دارند، لذا مسئله این است که این دو نهاد برای ساختن ایران اسلامی و برای دستیابی کشور به هدفهای متعالی تولید علم و فناوری، رفع مشکلات جامعه و ایجاد یک تمدن همه جانبه مبتنی بر عقل، حکمت، اخلاق، معنویت و عدالت در مسائل گوناکون نظری، کاربردی و معطوف به حل مسائل، تعاضد و همفکری معقول داشته باشند؛ بنابراین کار این دو نهاد باید مکمّل، و همافزا باشد تا کشور به هدف مطلوب خود برسد.
ایکنا- وحدت حوزه و دانشگاه چه ضرورتی دارد؟
ضرورت وحدت برای رسیدن کشور به پیشرفت و اعتلا است، این مسئله یک امر عقلی و وظیفه شرعی است، و همواره لازم است حوزه و دانشگاه یکدیگر را درک کنند و آینده کشور و اهداف آن را در نظر بگیرند و در راستای تأمین این اهداف برنامهریزی کنند.
اینکه در یک بیان کلی و مبهم، دانشگاه فاقد معنویت تلقی شود، ارزیابی نادرستی است، اگر دانشگاه به معنای استادان و دانشجویان تلقی شود، اکثریت غالب این افراد انسانهای شریف و دیندار هستند، هرچند در یک نگاه زیربنایی، دانشگاه به معنای جریان علم مدرنِ صدور یافته از غرب، از نظر موضوع، شیوه و متد تحقیق در ذات خود ناقص شکل گرفته و ناقص جریان دارد.
اساساً علم مدرن غرب، در چارچوبی شکل گرفت که طبیعت را عاری از حضور مبدأ هستی و مستقل فرض کرد و فلسفه ارزشها و اخلاق را کنار گذاشت. عدول از معنویت و اخلاق، البته مخاطرات عمیقی را متوجه جامعه بشر، سنتها و فرهنگ اصیل انسانی، نهاد خانواده و حتی طبیعت و جهان زیست انسان و سایر موجودات کرده است، بنابراین امور یاد شده مؤید این حقیقت است که علم به هیچ روی نمیتواند دست خالق هستی را از جهان کوتاه کند و یا ارزشهای اخلاقی حیات انسان و معنویت را وانهد.
نادیده گرفتن این پایهها که فلسفه علم تلقی میشوند، زیانها و مخاطرات فراوانی را متوجه جامعه بشری کرده است، فرهنگ و سنت علمی اسلامی که حوزههای علمیه قرنها پرچمدار آن بودند همواره در ذات خود آمیخته به معنویت و وقداست و ارزشهای اخلاقی بوده است؛ در سنت علم اسلامی، خداوند در مرکز قرار دارد و آغاز و پایان همه چیز است، این سخن به معنای نادیده گرفتن قوانین حاکم بر طبیعت، شناخت خواص طبیعت و تغییرات درون طبیعت نیست، بلکه سخن این است که مبدأ و غایت همه این حرکتها، ارزشهای اخلاقی و انسانیت در مطالعات و تحقیقات علمی کجاست؟
در سنت علم اسلامی این تعبیر بلند «وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَلِکَ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» (فاطر ۲۸) وجود دارد که بیان میکند عالِم با توجه به شناختی که از جهان و پدیدههای هستی دارد، بیش از همه نسبت به مبدأ هستی خضوع و تواضع دارد؛ بنابراین زمانی که در مقابل خدای متعال خشیت داشت، طبیعتاً نمیتواند حقوق و ارزشهای انسانهای دیگر را نادیده بگیرد.
چیزی که در علم مدرن مغفول واقع شد و در جریان علم در دانشگاههای ما نیز مورد غفلت واقع شده به حوزه فلسفه علم برمیگردد، گفت: خلاهای مربوط به پارادایمها و فلسفه علم است؛ فلسفه علمی که قصد داشته باشد همه چیز را براساس قوانین طبیعی و فیزیک مقولهبندی کند و متافیزیک و فلسفه اخلاق و ارزشها را نادیده بگیرد، دچار نقصان جدی است.
ایکنا - آیا اسلامی شدن دانشگاهها به معنای حوزوی شدن آنان است؟
اسلامی شدن دانشگاه یک رویکرد و پارادایم اساسی است، دانشگاه اگر بخواهد به هدف تولید علم، فرهنگ و تمدن مطلوب اسلامی برسد، باید میدان بازی را تغییر دهد؛ ما اگر برای شناخت خصوصیات جهان و انسان، در مطالعات علمی، دانشگاهی و همچنین حوزوی، حضور و فاعلیت پیوسته خدای متعال و نقش عوامل فرا طبیعت را در تحولات جهان و انسان و جامعه انسانی در نظر نگیریم نمیتوانیم مدعی باشیم دانشگاه و حوزه ما اسلامی است.
اسلامی بودن و اسلامی شدن، به معنای این نیست که صرفاً دانشگاه، مسجد و هیئت و نماز خوان داشته باشد؛ بلکه ما باید در متن علم، جهان و انسان را به عنوان آیههای الهی تلقی کنیم، یعنی افزون بر اینکه این موجودات پدیدههایی هستند که خصوصیتها، دگرگونیها و تحولات خود را دارند و ما این تحولات و دگرگونیها را قاعدهبندی و شناسایی میکنیم، باید بپرسیم خود این ویژگیها و خصوصیات و قوانین جهان و انسان را چه کسی به این جهان داده است؟
علم ما اگرعلل و عومل اثرگذار در پدیدههای جهان و حوادث حیات انسان و جامعه انسانی را تنها همان علل و عومل مادی، مطابق یافتههای تجربی مقولهبندی کند، چنین علمی درهرنهاد که باشد علم سکولار است. اما اگرعلم ما سقف واقعیات را منحصر در طبیعت مادی نبیند و عوامل موثر در کار عالَم و آدم را فراتر از عوامل مادی بنگرد و مبادی علم را ورای تجربه در عقل و وحی الهی بنگرد و دست تدبیر خدا را در یکایک رخدادها عیان ببیند و جوینده معرفت خود و محصول علمی خویش را وامدار عنایت خدا بداند و متواضعانه در پی کشف حقایق برای صلاح و سداد خود و جهان پیرامون خویش باشد، بالطبع چنین علمی موصوف به اسلامی بودن است؛ خواه از حوزه باشد یا دانشگاه و آن نهاد، اسلامی است، خواه حوزه باشد یا دانشگاه.
ایکنا - برون داد وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟ نقش اساسی در این بین بر عهده چه قشر یا ارگانیست؟
بیتردید درک متقابل نخبگان علمی حوزه و دانشگاه از اهداف و مفهوم وحدت، کمک شایانی به این وحدت میکند، برون داد وحدت حوزه و دانشگاه یک پروژه معین علمی نیست که بخواهیم در قالب یک اثر محسوس آن را نشان دهیم. مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه یک پروسه ذهنی فرهنگی میان نخبگان علمی این دو نهاد فاخر کشور است که نتیجه و دستاورد آن در بسط علم و رشد همه جانبه کشور اثربخش است، بنابراین پیشبرد اهداف وحدت حوزه و دانشگاه از نخبگان برمیآید و یک پروسه ممتد است که باید در بستر زمان استمرار بیابد.
نخبگان علمی حوزه و دانشگاه که هدف کشور را بشناسند و رسالت خود را در راستای دستیابی کشور به هدف درک کنند، در مسیر تعاطی حرکت خواهند کرد، اما اگر این درک صورت نگیرد به همان میزان حرکت ما به سمت هدف کُند خواهد بود، لذا نقش اساسی تحقق وحدت بر عهده نخبگان جامعه علمی است.
وحدت، همکاری، تعاطی و تعاضد فکری حوزه و دانشگاه به طور نسبی در طول تاریخ بعد از انقلاب جریان داشته است، البته این تعاطی با فراز و نشیبهایی بر حسب جریانهای مختلف سیاسی و اجتماعی حاکم بر کشور مواجه بوده، اما با این وصف شاید بتوان گفت که مراکز و مؤسسات حوزوی و دانشگاهی چندی به طور مؤثر در این میدان پیشگام و نقش آفرین بودند و از این پس هم انتطار میرود دامنه چنین مؤسساتی به نحو مؤثرتری افزایش پیدا کند.
ایکنا - آیا مراکزی داریم که وحدت حوزه و دانشگاه را بتوان به صورت محسوس در آنها مشاهده کرد؟
پس از انقلاب اسلامی، همکاری حوزه و دانشگاه، در قلمروهای مشترک و عمدتاً در قلمرو علوم اجتماعی پیوسته کمابیش برقرار بوده است، گفت: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برحسب ظرفیت خود در تمام گروههای علمی و در همه پروژههای تحقیقاتی با تشریک مساعی و همکاری محققان و تحصیل کردگان حوزه و دانشگاه، تحقیقات خود را پیش برده و قریب به ۷۰۰ اثر علمی انتشار یافته پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گواه این مطلب است.
از لحاظ شخصیتی، برخی شخصیتها به طور مؤثر از پیشگامان این عرصه بودهاند که با درک عمیق از فلسفه و روششناسی علوم و توجه کافی به علوم اجتماعی نقش بدیلی در این زمینه ایفا کردند، به طور مشخص و نمونه بارز، شخصیت برجسته علامه آیتالله مصباح یزدی را میتوان نام برد، ایشان در مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) هم فلسفه علم اسلامی و هم روش شناسی علم در سنت اسلامی را به خوبی تببین کردند و هم با درک همه جانبه علوم اجتماعی انسانی، بستر مناسبی را برای همفکری آموزشی و تحقیقاتی میان حوزه و دانشگاه را فراهم کردند، این مرکز در حقیقت مرکز تعاطی حوزه و دانشگاه محسوب میشده است.
البته به غیر از مؤسسه امام خمینی (ره) مراکز دیگری نیز هستند که نقش بی بدیلی را در این زمینه ایفا میکنند و یکی از این مراکز پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که با توجه به امکانات و ظرفیت خود از بدو تأسیس این همفکری و همافزایی علمی و فرهنگی میان پژوهشگاه با دانشگاهها و حوزههای علیمه را برقرار کرده است و این مرکز از جمله مراکزی است که نمودار این تعاملات علمی و فرهنگی به حساب میآید.
ایکنا - همکاری حوزه و دانشگاه چه دستاوردهایی برای نظام و جامعه دارد؟
این سنخ نامگذاریها مانند وحدت حوزه و دانشگاه جنبه نمادین داشته و میتواند اثرگذار هم باشد، این نام یادآور شهادت یک استاد حوزه و دانشگاه و یک روحانی فرزانه است، به راستی چرا دشمنان انقلاب اسلامی استاد شهید دکتر مفتح را در صحن دانشگاه شهید کردند، مشخص است که جنس کار او، طرحهای دشمنان را برهم میزد، آنها خواهان ایجاد اختلاف و جدایی بین دو نهاد معتبر و مرجع علمی کشور بودند تا مانع رشد و اعتلای ایران اسلامی شوند، دشمنان این تعاضد فکری حوزه و دانشگاه را اخلال در هدفهای خود میدانستند.
دشمنان انقلاب اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون تلاش کردند قشربندیها و دوگانگیهای کاذب ایجاد کنند و از جمله اهداف آنان، جدایی بین حوزه و دانشگاه بود، بنابراین نام گذاری یک روز به نام وحدت حوزه و دانشگاه برای ما یک ارزش نمادین دارد.
وحدت حوزه و دانشگاه یعنی این دو نهاد فاخر علمی و اجتماعی فهم صحیحی از مصالح اساسی نظام اسلامی داشته باشند، این دو نهاد باید با کمک معرفتی و عقلانی و با ترسیم چشم انداز آینده کشور و برنامهریزی عملی، در پی گرهگشایی از مسائل جامعه و تولید دانش و کسب مرجعیت علمی کشور در همه عرصهها باشند و پیشرفت همه جانبه کشور را تضمین کنند.
وحدت یعنی این که دانشمندان و شخصیتهای علمی این دو نهاد، برنامههای علمی این دو نهاد را براساس سنت علمی جامع و نه تک بعدی و در راستای تولید دانش و آفرینش فرهنگ مبتنی بر ارزشها و ایجاد پیشرفت و رقای اجتماعی در کار بندند که البته این امر نیازمند عقلانیت، بردباری، جهاد، اهتمام وافر و کاربست همه ظرفیتهاست.
پیشرفتهای به دست آمده کشور، دستاورد همکاری حوزه و دانشگاه است، امروز هم حوزه علمیه نمیتواند مسائل اساسی جامعه و نظام اسلامی را در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و ارتباطات بینالمللی نادیده بگیرد و بی تفاوت باشد، حوزه باید درگیر اینگونه مسائل شود و برای گرهگشایی از این مسائل براساس مبانی دینی و علمی، راهبردی نو داشته باشد.
مدار درسها و تحقیقات دانشگاه نیز باید معطوف به شناخت مسائل و نیازهای مرتبط با اداره مطلوب جامعه بر اساس فرهنگ و ارزشهای ایران اسلامی و رسیدن به جامعه مطلوب اسلامی باشد؛ جامعه مطلوب اسلامی، جامعه ایست که رشد و توسعه همه جانبه فرهنگی، علمی، اخلاقی، معنوی و عدالت پیشگی را به شیوه متوازن محقق سازد.
امروز وظیفه ما تلاش برای ایجاد مرجعیت علمی، فرهنگی، مادی و تمدنی کشور است، پیشرفتهای علمی نقطههای اساسی پیشرفت کشور است و افزون بر جنبه تولید علم اگر جامعه ما از فرهنگ و سنتهای اصیل دینی خود عدول پیدا کند باز به هدفهای خود نخواهیم رسید، بنابراین علم و فرهنگ با یکدیگر میتوانند یک تمدن فاخر و کامل را فراهم کنند.
گفتوگو از مهنوش بهروز
نظر شما :