کرسی علمی ـ ترویجی
خودآگاهی خداوند در بیانات امام رضا علیهالسلام
کرسی علمی ـ ترویجی «خودآگاهی خداوند در بیانات امام رضا علیهالسلام»
ارائه کننده: دکتر محمدهادی توکلی، استادیار فلسفه و کلام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛
ناقد: استاد منوچهر صدوقیسها، پژوهشگر فلسفه و عرفان
ناقد: دکتر محمود شیخ، استادیار ادیان و عرفان تطبیقی دانشگاه تهران
دبیر کرسی: دکتر حمید امیرچخماقی، پژوهشگر فلسفه
مکان: دفتر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در تهران (خیابان انقلاب، خیابان اسکو، پلاک 4)
در این نشست، دکتر توکلی با محوریت بیانات امام رضا (علیهالسلام) در باب خودآگاهی خداوند متعال به ارائه بحث پرداخت. بهگفتۀ او، طرح پرسش از خودآگاهی خداوند متعال، در قرون نخستین مورد توجه مسلمانان بوده است و عدهای از آنها گمان میکردند که علم خداوند به صفات کمالی خود، پیش از خلقت، مستلزم شرک است. شخصی بهنام «فضیل بن سکرة» از امام باقر (علیهالسلام) چنین پرسیده است:
آیا خداوند جلّ ذکره، پیش از خلقت میدانست که او واحد است؟دوستانِ شما در این خصوص اختلاف نظر دارند؛ عدهای از ایشان بر این باورند که خداوند تبارک و تعالی به وحدتِ خود، پیش از خلقت آگاه بود، برخی دیگر میگویند که «میداند»، یعنی: انجام میدهد؛ ازینرو، او هماکنون که فعل صورت گرفته و خلقت محقّق شده است میداند که قبل از خلقت واحد بوده است. و برخی از دوستان شما، معتقدند که اگر ما بپذیریم که او همواره بهاینکه «او غیر از خودش نیست»، عالم بوده است، پس در اینصورت، امری دیگر را در ازلیت همراه با او محقّق دانستهایم. مسألۀ اصلی این سؤال این است که آگاهی خداوند به خود، بهعنوان یک حقیقت متمایز از دیگری، آیا مستلزم حضور دیگری است یا خیر؟
دکتر توکلی افزود: بر اساس آنچه که از میراث اهل بیت (علیهمالسلام) در دست داریم، عالمیت خداوند –بدون اختصاص بحث به علم به ذات یا غیر ذات- با ضرورت ازلیه ثابت دانسته شده است، و بهصورت خاص در مورد خودآگاهی خداوند هم بیان کردهاند که: علم اطلاقی خداوند به ذات خود، بهنحو ضرورت ازلی، ثابت و محقق است؛ چنانکه امام باقر (علیهالسلام) در پاسخ به سوال یادشده بیان میکند: «خداوند تبارک و تعالی ذکره، همواره آگاه بوده است» و امام رضا (علیهالسلام) نیز در پاسخ به سؤال شخصی به نام «محمد بن سنان» از خودآگاهی خداوند (هل کان الله عزوجل عارفاً بنفسه قبل أن یخلق الخلق؟) پاسخ مثبت میدهد.
توکلی در ادامه ارائه خود به طرح مسأله خود پرداخت و بیان کرد: در مناظرهای که میان امام رضا (علیهالسلام) و عمران صابی در خراسان برقرار شد، امام (علیهالسلام) مطلبی را بیان کردهاند که در نگاه ابتدایی، موهم نفی خودآگاهی خداوند متعال است. عمران صابی از امام علیهالسلام چنین پرسیده که: آیا کائن (اول)، در خویشتن خویش برای خود آشکار بوده است؟ (هل کان الکائن معلوماً فی نفسه عند نفسه؟). امام علیهالسلام با بیان استدلالی در این خصوص، پاسخی منفی به عمران ارائه کرد.
امام در این پاسخ، با بهکار بردن واژۀ «المعلمة» که در راهیابی به معنای سخن، رکن اصلی محسوب میشود، بیان میکند که: إِنَّمَا یَکُونُ الْمَعْلَمَةُ بِالشَّیْءِ لِنَفْیِ خِلَافِهِ وَ لِیَکُونَ الشَّیْءُ نَفْسُهُ بِمَا نُفِیَ عَنْهُ مَوْجُوداً وَ لَمْ یَکُنْ هُنَاکَ شَیْءٌ یُخَالِفُهُ فَتَدْعُوهُ الْحَاجَةُ إِلَى نَفْیِ ذَلِکَ الشَّیْءِ عَنْ نَفْسِهِ بِتَحْدِیدِ مَا عَلِمَ مِنْهَا
توکلی پس از اشاره به برخی از شروحی که بر این روایت نگاشته شده، به ارائه راه حل خود پرداخت و بیان کرد که: «المعلمة» -بهصورت مطلق و اعمّ از آنکه مربوط به علم به خودْ باشد یا علم به دیگری- صرفاً و فقط، در مواجهه با اموری برون از ذات فاعل شناسا ایجاد میشود و دوکارکرد دارد:
جنبۀ سلبی، از این حیث که فاعل شناسا، بهسبب «المعلمة»، متعلّق علم، یعنی شیء خارجی را از دیگر اشیاء تمایز میدهد؛ بدینجهت که شیءِ معلومْ غیر از دیگر اشیاء است (لنفی خلافه). جنبۀ اثباتی، از این حیث که متعلّق علم (الشیء) را بهواسطه تمایز از غیر، برای فاعل شناسا آشکار میکند (و لیکون الشیء نفسُه بما نفی عنه موجودا).
طبق بیان امام (علیهالسلام)، خداوند متعال فاقد «معلمة به خود» است؛ چراکه هم یگانه است و از هرگونه کثرت در بطن ذات خود –که فاقد هر قید است- منزّه است، و هم یکتاست و هیچ واقعیتی در معیّت و عرض او تحقّق ندارد (لَمْ یَکُنْ هُنَاکَ شَیْءٌ یُخَالِفُهُ)، پس، نیازی به «معلمة به خود» ندارد که از آن طریق، خود را ممتاز از دیگری بیابد (فَتَدْعُوهُ الْحَاجَةُ إِلَى نَفْیِ ذَلِکَ الشَّیْءِ عَنْ نَفْسِهِ بِتَحْدِیدِ مَا عَلِمَ مِنْهَا).
و بهتعبیر دیگر، در بیان امام رضا علیه السلام، از کنه ذات الهی، ادراکِ خودی که در تقابل با «دیگری» حاصل میشود، سلب میشود.
دکتر توکلی در ادامه ارائه خود این سوال را طرح کرد که این معلمه چیست؟ آیا «مطلق علم و آگاهی» است؟ یا تنها گونهای از علم؟ و گفت:
مطلق علم و آگاهی به دو قسم، به نحو حاصر، تقسیم میشود: علم بیواسطه مفهوم و ماهیت، و علم با واسطه مفهوم و ماهیت؛ در قسم اول، علم و معلوم وحدت دارند و در قسم دوم میان عالم و معلوم تمایز محقق است و این تمایز هم میان عالم و معلوم بالعرض است و هم میان عالم و معلوم بالذات.
بهگفته او: تحلیل واژگان به کار رفته در سخن گویای آن است که خودآگاهی مورد نفی امام علیه السلام، گونه ای از خودآگاهی است که در تمایز با خود قرار دارند تعابیری «معلوم فی نفسه عند نفسه» که در آن لفظ عند میتواند به تمایز میان حاضر و حاضر عنده دلالت کند و نیز تعبیر «ما علم منها» که گویای آن است که آنچه که معلوم است عینا آنچه که فاعل شناسا در پی شناخت آن برآمده نیست، بلکه بعضی از آن را حکایت میکند.
بدانجهت که لزوما الفاظ روایات بعینه به دست ما نرسیده اند، نمیتوان تحلیل واژگانی یادشده را حل کننده مسأله دانست، چنانکه فیلسوفان از علم حضوری هم با عنوان حضور خود نزد خود یاد کرده اند و در واقع، برای عنده توسعه مفهومی قائل شدند که وحدت را هم دربر گیرد. ازینرو، نیاز به تأمل بیشتری در این خصوص است، و خوب است که روی سخن، متمرکز بر استدلال امام علیه السلام شود.
او سخن خود با بیان بهسه صورت از خودآگاهی ادامه داد:
1. خودآگاهی حضوری و اطلاقی فاعل شناسا به کنه ذات خود، که مقید به هیچ قیدی نیست.
2. خودآگاهی حضوری و مقید فاعل شناسا به خود، مانند علم خداوند به تجلیاتش.
3. خودآگاهی حصولی فاعل شناسا به خود، که عبارت است از مفهوم گیری فاعل شناسا، از خود.
بر اساس این سه قسم، توکلی گفت: بر اساس قواعد عقل و نقل، گونه اول از خودآگاهی برای خداوند بهنحو ضرورت ازلی، ثابت است؛ عارفان خودآگاهی گونه دوم را هم برای خداوند ثابت دانستند و خودآگاهی گونه سوم هم برای انسان و فاعلهای شناسای ذهنمند، ثابت است. حال سوال اینجاست که اولا، آیا «المعلمة» میتواند به معنای مطلق آگاهی –که مقسم حضوری و حصولی است- باشد؟ و اگر نیست، کدام یک از اقسام حضوری یا حصولی است؟
به ادعای دکتر توکلی: استدلال امام (علیهالسلام) نه منحصر به خداوند است و نه منحصر به خودآگاهی، به این دلیل که: تعبیر «المعلمة» در سخن امام (علیهالسلام) با اضافه به شیء بهکار رفته است (الْمَعْلَمَةُ بِالشَّیْءِ) و بهصورت مطلق بیان شده است؛ و این اطلاق گویای آن است که تبیین نحوۀ تعلّق «المعلمة» حکمی مختص به خداوند متعال نیست، همچنین شیء هم مطلق بیان شده و با توجه به اطلاقی که عنوان «الشیء» دارد، شیء منحصر در «خود» نیست، بلکه دیگری را هم شامل میشود،
او افزود: با نظر به اینکه، علم ما به اشیاء خارجی علم حصولی است، و در علم به اشیاء خارجی، صورت علمیه اشیاء حاصل میشود و نه تمام حقیقت آنها، و استدلال امام علیه السلام شامل این گونه از علم هست و نیز با لحاظ اینکه خداوند به خودش، در کنه ذاتش به خودْ آگاهیِ حضوریِ اطلاقی دارد، و بر اساس روایت، «المعلمة» از خداوند سلب شده است؛ پس «المعلمة» نمیتواند تعبیری عام نسبت به علم حضوری و علم حصولی باشد، و در خود این تعبیر نیز خصوصیتی نیست که بر اساس آن بتوان «المعلمة» را در عین عدم شمول بر علم حضوری اطلاقی، شامل علم حضوری مقیّد و علم حصولی دانست؛ از سوی دیگر، اگر فرض کنیم، المعلمه علم حضوری مقید باشد، امام (علیهالسلام) بیان کرد که المعلمه به سبب تمایز حاصل میشود، حال آنکه تجلّی خود سبب تمایز است، پس نمی توان معلمه را تجلی عرفانی قلمداد کرد. پس المعلمه، صرفا علم حصولی است.
او در انتهای بخش اول از ارائه خود گفت: در مورد اخذ مفهوم «خود» از حقیقت خود، پر واضح است که علم حضوری به معلوم مقدّم بر علم حصولی به خودْ است؛ اگر گفته شود که با وجود علم حضوری به خود، کارکرد این علم حصولی چیست؟ پاسخ آن است که علم حصولی، در واقع مفهومیست حکایتکننده از آگاهی حضوری به خودْ -که همان وجودِ خودْ است- و مفهوم «من»، واسطه در اثباتِ «علم به خود» است، نه واسطه در ثبوتِ «علم به خود». خصوصیت این قسم از علم حصولی (مفهومِ اخذشده از معلوم حضوری)، در مقابل خصوصیت دیگر اقسام علوم حصولی است که واسطه در ثبوت «علم به شیء خارجی» هستند.
حاصل آنکه به نظر میرسد که امام علیه السلام، درصدد نفی مفهوم «من»، و علم حصولی خداوند به ذات خود، و به تعبیر دیگر، خودآگاهی حصولی خداوند است، که در واقع، «خود»ی متوقف بر حضور «دیگر»ی است.
در ادامه جلسه دکتر محمود شیخ، به عنوان ناقد اول، به ارائه مطالب خود پرداخت، که اهم بیانات ایشان به شرح ذیل است:
علم الهی از موضوعات بسیار مناقشه بر انگیز در تاریخ اسلام و حتی ادیان ابراهیمی بوده است و مقاله دکتر توکلی «خودآگاهی خداوند متعال در بیانات امام رضا علیه السلام» از حیث موضوع خودآگاهی بسیار حائز اهمیت است، و مقاله ایشان بر مناظره امام رضا علیه السلام و عمران صابی متمرکز است و در تحلیل عبارتی از امام رضا علیه السلام با تمرکز بر اصطلاح «المعلمة» و واکاوی مفهومی آن توسعه یافته است.
دکتر شیخ با بیان پذیرفته بودن استدلالهای موجود در مقاله، روی سخن خود را بر روش مقاله و تناسب آن با هدف نگارنده متمرکز کرد. بهگفته او، اگر مقاله ایشان، بدون نظر به روایت امام رضا علیه السلام به موضوع خودآگاهی خداوند متعال میپرداخت، یک نوشته کلامیفلسفی بسیار ارزشمند را در اختیار ما گذاشته بود که در آن میتوانست به روایات امام رضا علیه السلام و دیگر ائمه (علیهم السلام) و متکلمان شیعه اشاره کند.
اما با توجه به اینکه ایشان در عنوان مقاله، تصریح کرده که خودآگاهی خداوند را بر اساس بیانات امام رضا علیه السلام میخواهد تبیین کند، در پی آن باید به مسائل خاصی در پژوهش پایبند بود که موارد زیر از جمله آن است:
1. باید به تمام روایات منقول از امام رضا علیه السلام در این باب توجه شود.
2. صحت استناد روایات مورد بحث به امام رضا علیه السلام نیز باید مورد بررسی قرار گیرد.
3. هنگامی که تعبیر «بیانات» در عنوان یک پژوهش ذکر میشود، باید قواعد تحلیل و تفسیر متن در دستور کار قرار گیرد. از جمله آنکه، در پژوهشهای تفسیری، بعد تاریخی پدیدآمدن متن بسیار مهم است و همچنین داشتن دیدگاه کلنگر بسیار مهم است.
همچنین در این مقاله، و مقالات مشابه با آن باید پیشینه مورد بحث قرار گیرد؛ و در مقاله ایشان، اشاره شده که شروح متعددی بر روایت مورد بحث نوشته شده است، اما مولف اشاره ای به محتوای آنها نمی کند و جا داشت که همه ایده های موجود در این بحث دسته بندی شود و مولف در ضمن بحث خود آنها را مورد جرح و تعدیل قرار میداد.
در ادامه کرسی، استاد منوچهر صدوقی سها، به ارائه مطالب خویش پرداخت.
ایشان بخشی از سخنان خود را به بیانات دکتر محمد شیخ معطوف کرد و با بیان صحت اعتبار مناظره عمران صابی، بر اینکه معارف بلندپایۀ مذکور صرفاً از ناحیۀ معصوم صادر میشود تأکید کرد.
استاد صدوقی سها، در ادامۀ سخن خود، به ابراز دیدگاه خود در خصوص روایت پرداخت؛ بهگفتۀ ایشان دو گونه علم به اشیاء برای خداوند متعال متصور است؛ یکی ذاتی ازلی و قدیم، چنانکه آیۀ «لایعزب عنه مثقال ذرة فی السموات و الارض» بر آن دلالت دارد و دیگری فعلی حادث که آیاتی همچون «و لنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم» بر آن دلالت دارد. در روایات نیز بر تحقق این دو گونه از علم تصریح شده است؛ چنانکه تعبیر «عالم اذ لا معلوم» بر علم ذاتی ازلی و قدیم خداوند به اشیاء دلالت دارد و پاسخ امام صادق علیه السلام به سائلی که پرسید «لم یزل الله یعلم؟»، پاسخ داد: انّی یکون یعلم و لا معلوم... و سپس فرمود «لم یزل الله علیما سمیعا بصیرا، ذات علّامة سمیعة بصیرة».
او با اشاره به روایت «لم یزل الله عزوجل ربنا و العلم ذاته و لا معلوم ... فلما احدث الاشیاء و کان المعلوم، وقع العلم منه علی المعلوم» افزود که مراد این نیست که علم ازلی که عین ذات است، بر معلوم واقع شود، بلکه مراد ظهور و فعل است، مانند خورشید که در ذات خود مُشرق است، چه شیئی کثیف مستشرق و مستضیء باشد و چه نباشد و چون مستضیء پیدا شد، میگوییم وقع علیه الشمس، اثر آنکه اشراق و اناره است، بر آن شیء کثیف واقع شد، خلاصه «وقع العلم منه علی المعلوم» یعنی اثر علم ذاتی بر معلوم حادث در مقام حدوث واقع شد.
ایشان در خصوص مسأله مورد بحث بیان کرد که «المعلمة» در روایت مورد بحث، مصدر میمی باشد، یعنی مطلق علم، اما به نظر میرسد که بهتر است آن را به معنای اسم مکان لحاظ کنیم و به فرایند تحصیل علم به مجهول تفسیرش کنیم. چنانکه در روایتی بیان شده است: الارادة من الخلق الضمی، و از سوی دیگر در ادامه سخن امام رضا (علیه السلام) از مسأله ضمیر یاد شده است، به این بیان که عمران پرسید: «بأی شیء علم ما علم؟ أ بضمیر ام بغیر ذلک؟»، پس شاید معلمه همان ضمیر باشد.
در خصوص اطلاعات بیشتر در این خصوص به لینک ذیل مراجعه شود:
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_7422.html
نظر شما :