چرا انسانها به سمت خودکشی میروند؟

۱۰ سپتامبر (۱۹ شهریورماه) «روز جهانی پیشگیری از خودکشی» نامگذاری شده است؛ روزی برای یادآوری اینکه خودکشی، پدیدهای پیچیده و چندلایه است که نیازمند بررسیهای علمی، روانشناختی و اجتماعی دقیق میباشد.
دکتر مسعود جانبزرگی، روانشناس بالینی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که بیش از ۳۰ سال تجربه درمانی دارد، در این گفتوگو ابعاد مختلف خودکشی و راههای افزایش تابآوری را تشریح میکند.
_ چه عواملی تمایل به خودکشی را در انسان افزایش میدهد؟
_تحقیقات نشان میدهد که دو مؤلفه اساسی در افزایش تمایل به خودکشی نقش دارند:
- سرباری ادراکشده: فرد احساس میکند که برای اطرافیان و جامعه مفید نیست یا باری بر دوش دیگران است، حتی اگر این احساس واقعیت نداشته باشد.
- تعلقات ناکام: یعنی زمانی که دلبستگیها، علاقهها یا اهداف فرد از بین میرود یا بیثمر میشود.
وقتی این دو عامل همزمان رخ دهد، فرد در معرض خطر بالای خودکشی قرار میگیرد. حال، چرا همه در این شرایط اقدام نمیکنند؟ پاسخ این است که برخی موانع مانند ترس از مرگ یا مقاومت در برابر درد، مانع اقدام میشود. اما اگر این موانع کاهش یابد و شرایط فراهم باشد، احتمال اقدام به خودکشی بالا میرود.
_ چگونه میتوان تابآوری انسان را در برابر این شرایط افزایش داد؟
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه:
یافتههای پژوهشی نشان میدهد که هر دو عامل «احساس سرباری» و «ناکامی در تعلقات» با یک مفهوم بنیادین رابطه دارند: معنای زندگی.
انسان زمانی که برای زندگی و تلاشهایش معنایی پیدا میکند، احساس ناکارآمدی و سرباری نمیکند. حتی یک تأیید ساده یا احساس مفید بودن در یک رابطه میتواند او را از مرز خطر دور کند. در مقابل، کسانی که خود را بیمعنا و بیاثر میبینند، بیشتر به سمت خودکشی سوق داده میشوند.
_ نقش باورهای دینی و معنوی در این میان چیست؟
این استاد دانشگاه: معنا یافتن زندگی در پرتو ایمان و باور به خداوند میتواند همه عوامل سوقدهنده به خودکشی را خنثی کند.
اگر فرد باور داشته باشد که «خدایی که او را آفریده، خلقتش بیهوده و بیحاصل نیست» و بداند که خدا با او کار دارد، آنگاه دیگر نیازی نیست نگران باشد که دیگران او را معتبر میدانند یا نه. اعتبار اصلی از جانب خداست. چنین باوری تابآوری انسان را در برابر مشکلات چندین برابر میکند.
زمانی که فرد خود را «مخلوق ویژه خدا» بداند و باور کند که همه سختیها و رنجها در نظام الهی معنا دارند، نگاهش به زندگی تغییر میکند. در این صورت حتی استرسها و دشواریها رنگی زیبا و معنادار پیدا میکنند.
مشکل اصلی این است که بسیاری از انسانها بهجای ارتباط با «هستیها»، با «نیستیها» و نداشتهها ارتباط برقرار میکنند و این همان چیزی است که احساس بیمعنایی میآورد. اما وقتی با «هستی» و آنچه دارد پیوند برقرار کند، هستی او نیز گسترده میشود.
مرکز تحقیقات آموزش و مشاوره خانواده / پژوهشگاه حوزه و دانشگاه