«تربیت فرزند براساس رویکرد درمان معنوی»
تربیت کودک، کلام زیادی نمیخواهد!
بخش دوم گفتگوی تصویری
مسعود جانبزرگی، استاد تمام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گفتوگو با ایکنا از قم، در سلسله جلسات «تربیت فرزند براساس رویکرد درمان معنوی»، در پاسخ به سؤالی درباره آموزش تمیزی به کودک با اشاره به این اصل که «تربیت کودک، کلام زیاد نمیخواهد»، بیان کرد: در خصوص آموزش تمیزی کودک، یک دستورالعمل مشخص ارائه میدهیم که براساس آن، زمانی کودک آماده پذیرش آموزش تمیزی میشود که بتواند به مدت ۲ یا ۳ شب در فاصله زمانی ۲هفته متوالی، رختخواب خود را خشک نگه دارد.
اصل خودنظم جویی در کودکان
مبدع رویکرد درمان معنوی خداسو ادامه داد: یک اصل «نوسانهای خودنظمجویی» در سیستم عصبی انسان وجود دارد که نشان میدهد فرایندهای تحول روانی مسیر ثابت و خطی را طی نمیکند و آزمون و خطا و یک نوع بازگشتهایی در آن صورت میگیرد بهعنوان مثال کودکان هنگام راه رفتن بلند میشوند، چند قدم حرکت میکنند سپس زمین میخورند و این روند ادامه دارد تا یک هفته پس از آن که میتوانند به شکل صحیح راه بروند. اینها قوانین جالبی است که والدین باید آن را درک کنند.
وی با تأکید بر اینکه تربیت باید براساس برنامه وجودی کودک باشد، تصریح کرد: در این راستا، یک برنامه عمومی مشترک و یک برنامه اختصاصی و ویژه هر کودک وجود دارد که باید در ابتدا آن را شناخت و در حال حاضر مبنای سخنان خود را برنامه عمومی و مشترک در نظر میگیریم.
آموزش بهداشت شخصی
جانبزرگی اظهار کرد: آموزش تمیزی باید بدون کلام انجام شود به این صورت که والدین باید در طول روز در فواصل زمانی منظم به طور مثال هر نیم ساعت، یک ساعت یا دو ساعت یعنی درست همان زمانی که کودک نیاز به سرویس بهداشتی و نظافت پیدا میکند، بدون کلام دست فرزندشان را در دست بگیرند و او را برای نظافت هدایت کنند. والدین با شناخت صحیح از فرزندشان فواصل زمانی منظم و مشخص این نیاز کودک را درک میکنند اما والدین معمولاً این کار را بهطور منظم انجام نمیدهند که به اعتقاد بسیاری از آنها یکی از دلایل اصلی آن، وقت نداشتن والدین برای این کار است.
تشویق برای کارهای روزمره کودک، آسیب زاست
وی افزود: زمانی که کودک نظافت شخصی خود را انجام میدهد، بسیاری از والدین او را تشویق و تحسین میکنند، در حالیکه این امر برخلاف آنچه که ما گمان میکنیم در تربیت کودک آسیبزاست زیرا اعتقاد دارم نباید انسانها را به خاطر انجام دادن اعمال طبیعی خود تشویق و تحسین کرد. به عنوان مثال اینکه والدین برای تشویق کودک به غذا خوردن از عبارت «غذا بخور تا جایزه بگیری» استفاده میکنند در اصل او را به سمت غذا نخوردن ترغیب میکنند زیرا کودک یاد میگیرد تا برای انجام دادن هر کار طبیعی و شخصی خود مانند غذا خوردن یا رفتن به سرویس بهداشتی و نظافت، تشویقی و تقویتی دریافت کند.
این روانشناس با بیان اینکه خداوند در وجود هر انسان برنامه مشخصی بر مدار اختیار و انتخاب قرار داده است، ادامه داد: اختیار انسانها به وسیله تشویق و تنبیهها از مسیر اصلی خود که همان برنامه از پیش تعیینشده خداوند است، خارج میشود به همینخاطر باید بدانیم که چه زمانی انتخاب را برعهده کودک بگذاریم و چه زمانی مرزهای قدرت اختیار او را محدود کنیم.
کودک در چه مواردی حق انتخاب ندارد؟
وی تصریح کرد: زمانی که کودکان عملکرد خود را میتوانند کنترل کنند باید به آنها حق انتخاب بدهیم اما زمانی که کنترل عملکرد از توان کودک خارج باشد، باید والدین ورود پیدا کنند. بهعنوان مثال کودک نمیتواند به تنهایی از خیابان عبور کند به همینخاطر در این موضوع والدین نباید به او حق انتخاب بدهند و باید بدون کلام اضافی، برای عبور از خیابان دست او را بگیرند.
جانبزرگی ادامه داد: پس از مدتی کودک هم به این درک میرسد که در چه موقعیتهایی حق انتخاب ندارد بنابراین دیگر با والدین خود در آن لحظه لجبازی نمیکند اما اگر در چنین موقعیتهای حساس مانند عبور از خیابان، در کلام والدین شک و تردید وجود داشته باشد و یا درباره نحوه عبور از خیابان از کودک سؤال بپرسند، دیگر قادر به کنترل او نخواهند بود.
وی با بیان اینکه اختیار، برنامه دائمی ذهن انسانهاست که خداوند از لحظه تولد تا زمان مرگ در وجود او قرار داده است، تصریح کرد: مصداق این موضوع را در رفتار یک پدر و پسر مشاهده کردم که پدر ۱۰۲ سالهای هنگام بالارفتن از پلهها از کمک گرفتن از فرزندش که حدود ۷۲ سال سن داشت، اجتناب کرد در چنین شرایطی پسر درخواست کرد تا پدرش دستان او را بگیرد و پدر پذیرفت. به عبارت دیگر برنامه ذهنی پدر آن است که او باید به فرزندش کمک بکند بنابراین در چنین شرایطی حاضر است دستان پسرش را بگیرد اما با کمک گرفتن از او مخالفت میکند و دستانش را در اختیار او قرار نمیدهد زیرا در قالب تحریم و تجویز و گرفتن حق اختیار انسان قرار میگیرد که با برنامه وجودیاش سازگاری ندارد.
این روانشناس با اشاره به اینکه تربیت معطوف به برنامههای وجودی انسان است که در موقعیتهای مختلف در ذهن او باز میشود، بیان کرد: تربیت کردن کودک امر راحتی نیست و در صورت دانستن و اجرای این اصول، والدین در تربیت کودک دچار عذاب وجدان نمیشوند و به سختی نمی افتند.
وی تصریح کرد: بخش عظیمی از تربیت وابسته به توان خود والدین و آشنایی آنها با برنامه هایی است که خداوند درون کودک قرار داده است و والدین و مربیان اجتماعی بهعنوان تسهیلگران تربیت انسان هستند که باید او را در مسیر اصلی خود تقویت کنند.
فیلم گفتگو:
.
.
.
نظر شما :