تحلیلی بر مؤلفههای خودکشی / ۲
معنویت چگونه انسان را از خودکشی بازمیدارد؟
بخش دوم
در بخش اول گفتوگوی ایکنای قم با مسعود جانبزرگی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مبدع رویکرد درمان معنوی خداسو که پیش از این منتشر شد، تبیین شد که براساس تحقیقات انجام شده، «سرباری ادراک شده» و «تعلق کام نیافته» دو مؤلفه جدی برای افزایش میل به خودکشی در انسان است و احساس سربار بودن زمانی به انسان دست میدهد که عمل او هیچ تأثیری در محیط پیرامونش نداشته باشد. در چنین وضعیتی او احساس ناکارآمدی و بیتأثیر بودن دارد و حال اگر در این شرایط، به یک بحران عاطفی یا به عبارت دیگر شکست عاطفی گرفتار شود، مؤلفه دوم که همان تعلق کام نیافته است، در او فعال و میل به خودکشی در این فرد به بیش از ۹۰ درصد میرسد.
همچنین در ادامه گفتوگو از دو نوع خودکشی روانی و فیزیکی سخن به میان آمد که در مورد نویسندگان و اهالی فرهنگ، گفته شد که «خودکشی روانی بسیار زودتر از خودکشی فیزیکی اتفاق میافتد و در واقع نویسندگان خودکش در نوشتههای خود در کتابهایشان، میل به خودکشی را ابراز میکنند، در اصل آنها با نوشتن بهدنبال جذب مخاطب نبودهاند و تنها درد دلهای خود را به رشته تحریر درآوردند.»
مسعود جانبزرگی در بخش دوم و پایانی گفتوگو به این مسئله که «معنویت چگونه میتواند انسان را از خودکشی بازدارد؟» پاسخ میدهد.
ایکنا_ تفاوت خودکشی نویسندگان و اهل فرهنگ، که به خاطر بحران معنا در زندگی رخ میدهد، با سایر افرادی که در موقعیت بحرانی دست به چنین عملی میزنند، چیست؟
عدهای نقشه پنهان یا ناهشیار برای خودکشی دارند و در انتظار وقوع یک بحران برای پیادهسازی نقشه خود هستند، اما عده دیگری نسبت به شرایط خود هشیارند و آگاهانه دست به این عمل میزنند. در ظاهر این دو گروه متفاوت از یکدیگر عمل کردند اما هر دو دارای یک مفهوم مشترک هستند و آن اینکه نمیتوانند معنای زندگی را بیابند.
بیشتر بخوانید:
برای مثال یک نویسندهای که هشیارانه دست به این عمل میزند، در لابهلای نوشتههایش بهدنبال معنای درست زندگی و فهم و درک خود است، اما آن را پیدا نمیکند مثل اینکه همواره پایان داستانهای صادق هدایت در خصوص مقوله مرگ است. البته این موضوع تنها محصور به نویسندگان نیست و برخی از آثار هنری در عرصه موسیقی نیز میتواند تبعات افسردگی را به همراه داشته باشد.
نکته دیگری که در رابطه با افراد خلاق مانند نویسندگان و چهرههای برجسته و یا افرادی که دارای موقعیت اجتماعی بالا یا موقعیت مالی بالا هستند، میتوان گفت آن است که انسانهای خلاق در چارچوب قرار نمیگیرند. بنابراین، گاهی اوقات خلاقیت، فرد را به خودکشی میرساند در واقع یکی از ویژگیهای شاخص افراد خلاق شکستن چارچوبهاست و زندگی برای او در تجربه کردن هر چیزی معنا پیدا میکند.
ایکنا_ معنویت و درمان معنوی چگونه میتواند انسان را از خودکشی باز دارد؟
در تحقیقات خود در تیم درمان معنوی به این نتیجه رسیدیم که دو مؤلفه «سرباری ادراک شده» و «تعلق کام نیافته» که میل به خودکشی را در انسان تا بیش از ۹۰ درصد افزایش میدهد، در اثر فقدان معنویت بهوجود میآید. هر شخص دارای یک ظرف معنایی یعنی یک لایه روانی بسیار قوی است که در صورت ضربه وارد شدن به آن، اگر بشکند تعریف فرد نسبت به خود از بین میرود و دلبستگیهایش بیمعنا میشود، اما اگر ظرف معنایی انسان سرشار از ایمان به عشق باشد، شکستنی نیست، حال سؤال اینجاست، عشق باید به چه کسی باشد تا ظرف معنا نشکند؟
تنها چیزی که میتواند این ظرف را پُر کند و هیچوقت نشکند، خداست، چرا؟ زیرا هر موضوع دیگر چه مادی و چه حتی معنوی به غیر از خداوند که در این ظرف قرار بگیرد، فانی و شکستنی است، اما ظرف معنای انسان با وجود خداوند تغییرناپذیر و ناشکستنی است و در اثر ضربههای متوالی باز هم از او دست نمیکشد، خداوند در صورت گرفتن یک نعمت، صدها نعمت دیگر به انسان باز میگرداند و ما برای درک آن باید به بودن او در کنارمان ایمان داشته باشیم.
انتظار و امید به ربوبیت خداوند و اینکه انسان را بیهوده نیافریده و او را تنها نمیگذارد و در صورت بسته شدن یک در، مسیر دیگری را به روی او میگشاید، سبب از بین بردن سرباری ادراک شده و تعلق کام نیافته شده و امکان خودکشی به صفر میرسد و در واقع ظرف معنایی هیچوقت شکسته نمیشود.
یکی از مراجعینم به مرکز درمان و مشاوره خانواده، جوان ۲۵ ساله، تحصیلکرده، متأهل و بسیار متمول و ثروتمند بود که گرایش به خودکشی داشت، با تحلیل کردن ذهن او، به آرزو و علاقهمندیهای او که رسیدن به دندانپزشکی بود، رسیدم. این جوان تاجر بود اما از شغل خود نفرت داشت و دندانپزشک شدن، یک معنای گستردهای در ذهن او ایجاد کرده بود که تمام زندگیاش به آن وابسته شده بود. او را به درس خواندن در زمینه علاقهمندیاش تشویق کردم و زمانی که در آن موقعیت قرار گرفت، متوجه شد دندانپزشک شدن تنها در ذهن او بزرگ و جذاب به نظر میرسد و در واقعیت تمایلی به آن نداشت. وقتی متوجه بیمعنایی یا معنادهیهای سطحی و افولپذیر شد، تمایل خود به یافتن معنایی اصیل زندگی را گسترش داد و ادراک ربوبیت و معیت خدای واقعی دل او را آرام و انگیزه او را برای پیشرفت معنادار و مسیر خیر زندگی تقویت کرد.
مراجع دیگری که تحت درمان قرار گرفت، شخصی بسیار موفق و در عین حال مذهبی بود، اما مذهب بدون معنویت. معنویت در واقع روح عمل ماست، با معنویت است که حتی یک عمل مذهبی اوج میگیرد. وقتی در تحلیل معنوی او متوجه خودخداپنداری شد، مسیرهای بنبست ذهنی او باز و زره خودشیفتگی او شکسته شد و در مسیر درمان قرار گفت. منظور اینکه به نظر میرسد معنای زندگی و آن هم معنای توحیدی میتواند نجاتبخش باشد و الا این فرد هیچ آرزوی دنیوی برجا ماندهای به قول خودش نداشت، اما متوجه تعلق کام نیافته او میشدیم که احساس میکرد همه به خاطر پول او را میخواهند.
حال وقتی موضوع تعلق از افراد به سمت خدا تغییر جهت میدهد، معنای علاقه آنها کاملا معلوم شده و فرد خود را بینیاز از آن علایق ناکامکننده میبیند و اتفاقا معنای واقعی علایق دنیوی هم معلوم و روشن شده و بهعنوان نعمتهایی که به سرمایه ماندگار قابل تبدیل هستند، نگریسته میشوند.
الزاما یک رفتار مذهبی، معنویت تولید نمیکند، زیرا خداهای غیرواقعی بیشماری در ذهنمان وجود دارد و تا زمانی که این امر در ذهنمان تخریب نشود و خدای واقعی را ادراک نکنیم، معنویت تحقق نمییابد.
اگر شخصی مانند کافکا مراجع من باشد، اولین کاری که در جلسات درمان میکنم این است که به او نشان میدهم چگونه انگیزه و هدفش (مبدأ و معاد عملش) را گم کرده است؛ زمانی که شخص مبدأ و معاد را گم کند، فرمول زندگی از دستش خارج میشود و در صورت فراهم بودن شرایط، به سمت خودکشی سوق پیدا میکند. کسانی که مبدأ و معاد زندگی و عمل خود را گم میکنند، سعه صدر آنها از بین میرود و ضیق صدر آنقدر گسترش مییابد که خودشان هم در دل خودشان جا نمیگیرند. این است که به حذف خود تمایل پیدا میکنند.
نکته پایانی اینکه بسیاری از افراد خودکشی فیزیکی نمیکنند، زندهاند اما زندگی هم نمیکنند و درصد این افراد به مراتب بیشتر از خودکشهاست. کسی که خودکشی میکند شجاعت به خرج میدهد و به زندگیاش پایان میدهد و دیگر سربار دیگران نیست، اما عدهای دیگر آزاردهنده و سربار دیگران هستند و متأسفانه آثار عمل و رفتار آنها سبب نابودی بیشماری از افراد میشود؛ اعمال منفی یک نوع خودکشی روانی و خودزنی است.
در نهایت بدانیم که نثار عشق و محبت خود به دیگران حیاتبخش است؛ در اصل بزرگترین صدقه و کار خیر نثار شادی و امید به دل افراد ناامید است.
گفتوگو از محدثه نعیمیفرد
انتهای پیام
نظر شما :