نظریه، نیازسنجی و علوم انسانی
theory needs assessment social sciences humantties
«نیاز» در پژوهشهای علومانسانی، چیزی جز شناخت فعالیت نظام اجتماعی نیست. از طریق شناسایی فعالیت نظام اجتماعی، نیازها ذیل مقولات عامی که بدان واسطه میتوان هستی اجتماعی را نظم بخشید بهتدریج کشف میشود. بر این اساس، مهمترین نیاز در پژوهشهای علوم انسانی امروز ما شناسایی نظام اجتماعی کشور است. از آنجا که روشهای نیازسنجی ضرورتاً نظریهبار و برآمده از علوم انسانی/ اجتماعی معاصر غربی هستند. از این منظر، نقطه قوت علوم انسانی غرب در شناسایی نظام اجتماعی خویش و انعکاس آن است که باید آن را کشف کنیم، بهنحوی که لازم است همه امور دیگر بهعنوان فروعی برای این مسئله اصلی لحاظ شود. از این منظر در نیازسنجی استفاده از روش تحقیق خاص، بلکه همه اینها در صورتی میتوانند مفید باشند که برای شناسایی نظام اجتماعی کشور کارآیی داشته باشد. در صورتی که جهتگیری این عناصر به این سمت نباشد، دام انتزاعی شدن پیش روی این مفاهیم قرار دارد. اگر بخواهیم نیاز را شناسایی کنیم باید تصویری از چگونگی شکلگیری مسئله در علم و علوم انسانی داشته باشیم که برآمده از نظام اجتماعی است. در غیر این صورت، درصدد بازتولید علوم انسانی برونزایی خواهیم بود که بر گستره مشکلات ما خواهد افزود. این کتاب درصدد است که نشان دهد نیاز با مسئله علم گره خورده است و علم اجتماعی، دانشی درونزاست که منعکسکننده واقعیت اجتماعی است از اینرو شناسایی نیاز در بستر دانشی برونزا که انعکاس واقعیت اجتماعی ما نیست نمیتواند شناسایی درستی از نیازهای واقعی را به دنبال داشته باشد.