به مناسبت بزرگداشت علامه طباطبایی

المیزان علامه طباطبایی؛ معیار علوم انسانی قرآن‌بنیان

۲۴ آبان ۱۴۰۲ | ۰۹:۰۳ کد : ۳۸۱۷۷ اخبار
تعداد بازدید:۹۹۷
دانشیار گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: از منظر علامه طباطبایی، میزان در تفسیر آیات قرآن کریم، خود قرآن است و از این رو تفسیر ارزشمند خود را المیزان فی تفسیر القرآن نام نهاده است و این تفسیر گرانبها میزان تفاسیر و اندیشه‌های قرآنی و علوم انسانی قرآن‌بنیان است.
المیزان علامه طباطبایی؛ معیار علوم انسانی قرآن‌بنیان

کتاب «تفسیر قرآن به قرآن؛ سیر تاریخی، مبانی و معیارها» توسط گروه قرآن‌پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همکاری مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در پاسداشت بزرگ مفسر قرآن علامه طباطبایی منتشر شد؛ در این اثر، ضمن گزارش گزیده از سیر تحول و تطور تاریخی تفسیر قرآن به قرآن، مبانی و معیارهای اساسی تفسیر قرآن با قرآن تبیین شده است.

همچنین تفسیر قرآن به قرآن با رویکرد استقلالی که توسط علامه طباطبایی به‌صورت نظام‎مند در تفسیر المیزان دنبال شده است گاه با بدفهمی‎هایی مواجه بوده است از جمله آنکه برخی بر این پندارند که با توجه به این مبنا، نقش سنت و روایات در تفسیر به کلی نادیده گرفته می‎شود که در این اثر دیدگاه علامه طباطبایی و نوآوری‌های تفسیری ایشان به صورت علمی و مستند تبیین شده است.

این کتاب در موضوع خود دارای برخی ویژگی‎هایی است که آن را از آثار مشابه خود تا حدود زیادی متمایز می‎کند، ازجمله می‎توان به موارد ذیل اشاره کرد: بررسی سیر تطور و تحول تاریخی تفسیر قرآن با قرآن از صدر اسلام تاکنون با ذکر نمونه‎های عینی آن، بیان معیارها و مصداق‎های تفسیر قرآن به قرآن همراه با نمونه‎های عینی آن، تفکیک قرآن به قرآن با رویکرد سنتی و رایج از تفسیر قرآن به قرآن با رویکرد استقلالی، قرآن کریم به‌عنوان نخستین منبع تفسیر آیات قرآن در کنار دیگر منابع، همواره در سنت تفسیری مفسران قرآن کم‌وبیش مورد توجه بوده است اما اینکه قرآن کریم چگونه در دلالت خود استقلال دارد، نیازمند تبیین است که در این اثر مورد توجه بوده است.

بهره‌گیری از ظرفیت‌‎های معناشناسی واژگانی  و کاربرد عینی آنها در تفسیر، با توجه به این مبنای معناشناختی ساختگرا که بر آن است واحدها در نظام زبان با یکدیگر پیوند وثیق و ارتباط شبکه‎ای دارند و در قلمرو دلالت‎های یکدیگر یا اصل دلالت آنها تأثیر مستقیم دارند، همسویی این مطلب با انسجام و پیوستگی معنایی درون قرآنی می‎تواند در تفسیر قرآن به قرآن کارآمد باشد. بدیهی است نظام معنایی قرآن، حاکم بر همه نظریات معناشناسی سنتی و نوپدید است ولی استفاده از دستاوردهای آنها با پالایش و پیرایش می‎تواند در رسیدن ما به منظومۀ معنایی قرآن اثرگذار باشد که این مسئله تا حدودی در این اثر دنبال شده است.

خبرنگار ایکنا از قم، به‌مناسبت چهل و دومین سالگرد درگذشت سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی، به سراغ نویسنده کتاب «تفسیر قرآن به قرآن؛ سیر تاریخی، مبانی و معیارها»، علی فتحی، دانشیار گروه قرآن‌پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه رفته و با او به گفت‌وگو نشسته است. در ادامه سخنان این نویسنده از نظر می‌گذرد:

ایکنا- علامه در تفسیر المیزان چه رویکردهایی را پیاده‌سازی کردند؟
تفسیر گران‌سنگ المیزان اثر علامه سیدمحمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱−۱۳۶۰) است. نگارش این اثر فاخر حدود بیست سال یعنی از سال (۱۳۳۲−۱۳۵۲) به طول انجامید. تجزیه و تحلیل جامع این اثر ارزشمند و اندیشه‎های مؤلف ارجمند آن، نیازمند پژوهش‎های مستقلی است.

به فرموده شهید مطهری، صد سال باید بگذرد تا به ارزش آثار و اندیشه‎های این بزرگمرد پی برده شود: «علامه طباطبایی، این مرد بسیار بسیار بزرگ و ارزنده، مردی است که صد سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. این مرد واقعاً یکی از خدمتگزاران بسیار بسیار بزرگ اسلام است. اولاً، مجسمه تقوا و معنویت است. در تهذیب نفس و تقوا مقامات بسیار عالی را طی کرده است. من سالیان دراز از فیض محضر این مرد بزرگ بهره‎مند بوده‎ام.»

از منظر علامه طباطبایی، میزان در تفسیر آیات قرآن کریم، خود قرآن است و از این رو تفسیر ارزشمند خود را المیزان فی تفسیر القرآن نام نهاده است و این تفسیر گرانبها میزان تفاسیر و اندیشه‌های قرآنی و علوم انسانی قرآن‌بنیان است. بدین‌معنا که داعیه‌داران علوم انسانی و اسلامی هرگز از یافته‌ها و داده‌های ارزشمند این مرد بزرگ در المیزان بی‌نیاز نیستند. استاد شهید مطهری،این مسئله را به‌درستی درک کرده بود و در طول عمر بابرکت خود از آثار و اندیشه‌های این مرد بزرگ بهره‌های لازم را برد.

علامه طباطبایی در المیزان به تناسب مباحث، به بررسی موضوعی آیات پرداخته است که این نگرش حاصل شیوه تفسیر قرآن با قرآن است؛ با این تفاوت که در تفسیر قرآن به قرآن، هدف تبیین موضوعی مستقل از قرآن نیست بلکه همه تلاش مفسر آن است که با استمداد از آیات همسو مراد آیه موردنظر را به دست آورد؛ ولی پر واضح است که این شیوه مقدمۀ لازم تفسیر موضوعی است و بدون آن تفسیر موضوعی، به‌معنای واقعی آن محقق نمی‌شود؛ بنابراین می‌توان گفت علامه طباطبایی گاهی در المیزان میان دو روش تفسیر ترتیبی قرآن به قرآن و موضوعی جمع کرده است. ‎

در تفسیر المیزان مباحث موضوعی فراوانی، به‌ویژه دربارۀ مسائل اجتماعی مطرح شده است؛ موضوعاتی مانند توحید، امامت، جایگاه زن در امت‌های غیرمتمدن، شفاعت، قلب، اجتماع و فرد، جزاء و عفو، فطرت، مسئله حجاب، خاتمیت، جامعه و تاریخ، حقوق زن در اسلام و مانند آن. با توجه به حجم گستردۀ مباحث موضوعی در المیزان، برخی از نویسندگان، مبانی تفسیر موضوعی را براساس تفسیر المیزان استخراج کرده‌اند. علامه بر پایۀ تفسیر قرآن به قرآن، به تبیین مفاهیم کلیدی چون «جهاد»، «سکینه»، «عفو و مغفرت» و «مرض قلب» و مانند آن در قرآن پرداخته است.

علامه طباطبایی با اشاره به کاستی‌های دیگر شیوه‌های تفسیری، روش تفسیر قرآن به قرآن را تنها روش استوار تفسیر قرآن دانسته و آن را برگرفته از شیوه مفسران راستین قرآن، یعنی پیامبر اکرم(ص) و اهل ‌بیت(ع) دانسته و می‌گوید: تفسیر واقعی قرآن تفسیری است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر به دست آید.

علامه طباطبایى در این خصوص می‌‌گوید: «از شگفتی‌هاى قرآن این است که آیه‌اى از آیات آن امکان ندارد که به‌تنهایى به مطلبى راهنمایى نکند و معنایى را نتیجه ندهد. هرگاه آیه‌اى ضمیمه آیه مناسبى شود، حقیقتى از حقایق تازه را ارائه می‌دهد و آنگاه آیه سوم آن حقیقت کشف شده را مورد تصدیق و گواهى قرار می‌دهد. این از شئون و ویژگی‌هاى قرآن است. اگر مفسّران این راه را می‌پیمودند، امروزه چشمه‌سارهاى زلال قرآن و گنجینه‌هاى عظیم آن بیش از گذشته و آنچه اکنون هست، در دسترس ما قرار می‌گرفت.

 

ایکنا- به گفته اندیشمندان، تفسیر المیزان علامه طباطبایی دارای نوآوری‌های بی‌شماری است، به چند نوآوری شاخص آن اشاره کنید.

تفسیر قرآن با قرآن ضابطه‌مند و متقن

علامه تأکید می‌کند تفسیر قرآن ‎به ‎قرآن، راه روشن و مستقیم و همواری است که معلمان راستین قرآن آن را پیموده‌اند و ما تا آنجا که می‌‌توانیم به یاری خداوند، این روش را دنبال خواهیم کرد و هرگز در تبیین آیات قرآن به آرای فلسفی، علمی، مکاشفه‌های عرفانی و مانند آن استناد نخواهیم جست.

شاید بتوان گفت که المیزان، نخستین تفسیری است که آگاهانه، گسترده و ضابطه‌مند از روش قرآن به قرآن بهره برده است. بنا به گفته علامه طباطبایی، «در این کتاب با روش بی‌سابقه‌ای آیه با آیه تفسیر شده است». به تعبیر آیت‌اﷲ جوادی آملی، کسی که در تفسیر قرآن به قرآن توانست قرآن را به استنطاق دربیاورد و گوی سبقت را از دیگران برباید، کسی نبود جز مؤلف بزرگوار المیزان. 

آنچه شیوه تفسیر المیزان را از دیگر تفسیرها، ‎متمایز کرده، آن است که مؤلف آن، پیش از نگارش المیزان یک تفسیر روایی نوشت و با الهام از روایات اهل‌ بیت(ع) تنها به کنار هم گذاشتن آیه‌های همسان بسنده نکرده؛ بلکه با تکیه بر پیوند معنایی آیات قرآن و استنباط موضوعات همسو و مشترک در سوره‌های گوناگون، آیات قرآن را با مدد یکدیگر تفسیر کرده است.

تعیین قلمرو تفسیر و تفکیک آن از تأویل و تطبیق

یکی از ویژگی‌های مهم تفسیر المیزان که کمتر موردتوجه قرار می‌گیرد، مرزبندی میان تفسیر و دیگر مقوله‌های همسوی با آن همچون تأویل، بطن، جری و تطبیق و مانند آن است.

علامه طباطبایی تفسیر را بیان معانی و کشف مقاصد ظواهر آیات می‌داند و بر آن است که قرآن در قلمرو تفسیر ظواهر خود بسنده است و از مقاصد خود پرده برمی‌دارد: «قرآن کریم با بیان لفظی خود، مقاصد دینی را روشن می‌کند (قرآن به خودی خود برای همه قابل فهم است)». از این رو، وی قلمرو و رسالت تفسیر را از تأویل، تطبیق و حتی تفصیل معارف ناگفته جدا کرده است و در عمل نیز تفسیر را از دیگر موارد جدا کرده است.

به تعبیر استاد معظم آیت‌الله جوادی آملی، علامه طباطبایی هرگز تفسیر را با تطبیق خلط نمی‌کرد: مرحوم علامه در تشخیص مفهوم از مصداق کارآزموده بودند و هرگز تفسیر را با تطبیق خلط نمی‌کردند و اگر روایت معتبری شأن نزول آیه را بیان می‌کرد یا بر انطباق محتوای آن بر گروهی از صحابه یا فردی از آنان دلالت می‌نمود، هرگز آن را به حساب تفسیر مفهومی نمی‌آوردند که قضیه از کسوت کلیت بیرون آمده و به‌صورت شخصی درآید و می‌فرمودند: «این «جَرْی» است؛ نه تفسیر اگر برای آیه جز یک مصداقْ فرد دیگری نباشد، باز آیه به همان معنای جامع و مفهوم کلی خود تفسیر می‌شود و همواره زنده و حاکم است.

باور راسخ به یکپارچگی و انسجام معنایی قرآن

از دیدگاه علامه طباطبایی، قرآن با وجود مفاهیم گوناگون و آیات متعدد در موضوعات گوناگون از یکپارچگی کامل برخوردار است؛ زیرا قرآن حقیقتى دیگر در پس دریافت‌‎هاى ما با فهم عادى دارد. این حقیقت، جان سخن پروردگار در قرآن است که نه از سنخ واژگان و مفاهیم، بلکه از سنخ عالم امر و در جایگاه عالم ملکوت است، این همان چیزى است که به یگانگى قرآن می‌انجامد و نزول غیرتدریجى آن را ممکن می‌سازد.درحقیقت وی با پذیرفتن یکپارچگی قرآن به‌عنوان اصل بنیادین، تفسیر متن با متن را ترسیم کرد.

دلالت استقلالی قرآن و اعتبار آن

علامه با استناد به آیات و روایات تصریح می‌کند که قرآن کریم هم در بیان مقاصد خود، دلالت استقلالی دارد و هم از حجیت استقلالی در قلمرو تفسیر برخوردار است. برای نمونه مضمون اخبار عرض وقتی درست خواهد بود که آیه قرآنی به مدلول خود دلالت داشته باشد و محصل مدلول آن −که تفسیر آیه است− دارای اعتبار باشد و اگر بنا شود که محصل مدلول آیه −تفسیر− را خبر تشخیص دهد، عرضه خبر به کتاب معنی محصلی نخواهد داشت. این اخبار بهترین گواه است بر اینکه آیات قرآن مجید هم مانند سایر کلام‌ها دلالت بر معنی دارند و هم دلالت آنها با قطع نظر از روایت و مستقلاً حجت است.

تعیین قلمرو دلالت استقلالی قرآن

از نظر علامه، دلالت استقلالی قرآن در قلمرو معارفی است که قرآن درصدد بیان آن بوده است؛ از این ‎رو، فروع و تفاصیل ناگفتۀ احکام و معارف از قلمرو تفسیر بیرون است و در این‌گونه امور رجوع به روایات از جهت تتمیم نصاب اعتبار و حجیّت، ضروری است. از دیدگاه او، حدیثی که از زبان پیشوایان معصوم(ع) شنیده شود، حکم قرآن کریم را دارد و احادیث متواتر مطلقاً حجت است، ولی خبر واحد در معارف اعتقادی که به نص قرآن علم و قطع لازم است، اعتباری ندارد؛ هرچند این اخبار در احکام شرعی به شرط اینکه مورد وثوق نوعی باشد، حجیت دارد. 

پایبندی به نقش خاص روایات در تفسیر

علامه طباطبایى در عین اعتقاد به دلالت استقلالی قرآن، نه تنها روایات تفسیرى را نادیده نمی‌گیرد؛ بلکه بر این باور است که: اولاً، همه روایات معصومان نقش تعلیمی دارند و همچنین برخی روایات نیز نقش تبیین انحصاری دارند. از این‎رو، تأویل، بطون، جری و تطبیق آیات قرآن و نیز برخى مطالب و معارف قرآن، مانند تفصیل قصه‌هاى قرآنی، تفصیل ناگفته احکام، جزئیات معاد و مانند آن را جز از طریق روایات نمى‎توان به دست آورد.

بر این اساس درست است که علامه در تفسیر آیات مطابق شیوه تفسیرى خود، معنا و مراد آیات را با استمداد از آیات دیگر بیان می‌کند؛ ولى از روایات نیز پیش از عرضه آنها به قرآن برای دریافت عدم مخالفت آن، به‌عنوان یک مشاور، نه مطلب قطعی و یقینی استفاده می‌کند؛ بنابراین سعی می‌کند تا از احتمالات ممکن مطلبی را برگزیند که با حدیث سازگارتر است؛ از این‌رو، مراجعه به احادیث معصومان و مطالعه آنها را وظیفه مفسر می‌داند:

وظیفه مفسر این است که به احادیث پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اهل‌ بیت(ع) که در تفسیر قرآن وارد شده مرور و غور کرده، به روش ایشان آشنا شود. پس از آن طبق دستوری که از کتاب و سنّت استفاده شد، به تفسیر قرآن پردازد و از روایاتی که در تفسیر آیه وارد شده به آنچه موافق مضمون آیه است، اخذ نماید.

 

ایکنا - علامه طباطبایی معتقد است که روایات تفسیری، با دو مشکل اساسی مواجه‌اند که نمی‎توان آنها را در تفسیر نادیده گرفت، در این خصوص توضیح بفرمایید.
یک- محدودیت روایات تفسیری: در برابر پرسش‎هاى پرشمار نسبت به بیش از شش هزار آیه، روایات اندکی در دست است که پاسخگوى همه ابهام‎ها نیست. علامه در این‌باره مى‎نویسد: ما در ذیل شش‌هزار و چند صد آیه قرآنى، صدها و هزاران پرسش علمى و غیرعلمى داریم. پاسخ این سؤالات و حل این مشکلات را از کجا باید دریافت کرد؟ در ذیل بسیارى از آیات قرآن، هیچ روایتی از فریقین وارد نشده است.

دو- ضعف روایات تفسیری: در میان روایات تفسیرى، انبوهى از روایات ضعیف و منکر وجود دارد که نمى‎توان بدان اعتماد کرد؛ براى نمونه، کمتر از ۲۵۰ روایات نبوى در باب تفسیر از طریق اهل‌سنّت گزارش شده است که بسیارى از آنها ضعیف و برخى از آنها منکر است. 

 

ایکنا- علامه طباطبایی از معدود مفسرانی است که به روایات اهل‌بیت(ع) به‌طور عام و روایات تفسیری به‌طور ویژه، عنایت داشته است. از پژوهش‎های روایی علامه در این زمینه بفرمایید.

طرح پانصد بحث روایی در تفسیر المیزان: علامه طباطبایی در المیزان، پس از تفسیر آیات در ضمن پانصد بحث روایی روایات تفسیری را بررسی کرده است. وی تنها به آوردن روایات در ذیل آیات بسنده نکرده؛ بلکه حدود سه تا چهار هزار نکته و تحلیل روایی، اعم از بررسی سندی و محتوایی و تعارض آن با قرآن و ... آورده است. رویکرد روایی این تفسیر برخلاف تفسیرهای روایی، آن است که کوشیده با در نظر گرفتن محتوای مجموع روایات، ارتباط آیه با روایات را تبیین و هماهنگی میان آیات و روایات را به خوبی روشن سازد. از این‎رو، تفسیر المیزان می‎تواند میزانی دقیق برای شناخت صحّت و سُقم روایات تفسیری نیز باشد.

نگارش تفسیر روایی: علامه طباطبایی پیش از نگارش تفسیر المیزان، کتاب «البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن» را در شش جلد نوشته است که از اول قرآن تا پایان سوره یونس را در برمی‎گیرد و همه محتوای آن برای اثبات هماهنگی میان روایات و قرآن است.

تعلیقه بر بحار الانوار: علامه طباطبایی معتقد بود بحار الانوار بهترین دائرة‎المعارف شیعه در زمینه احادیث و دارای یک فصل‎بندی مطلوب و توضیحات مناسب در ذیل احادیث است.

از این رو به جرأت می‎توان گفت: هیچ مفسری به اندازۀ علامه طباطبایی روایات تفسیری را به روش علمی و اجتهادی بررسی نکرده است. علامه سعی کرده در تفسیر روایی خود، هماهنگی محتوایی میان آیات و روایات را نشان دهد.

 

ایکنا- مهم‎ترین پشتوانه روش تفسیری قرآن به قرآن در تفسیر المیزان چیست؟

ابتدا برای شما سخنی از حضرت استاد آیت‌اﷲ جوادی آملی بیان کنم که می‌فرماید: «دربارۀ شیوۀ استفاده علامه از روایات در تفسیر قرآن به قرآن چنین می‎گوید: «مشی تفسیری حضرت استاد این گونه نبود که نخست آیات را بدون در نظر گرفتن روایات بررسی کند و سپس به سراغ روایت برود. ایشان ضمن عنایت ویژه به خطوط کلی و محتوای اصلی قرآن به‌عنوان میزان سنجش و ترازوی ارزیابی احادیث معروض بر آن، هم آیات و هم روایات را در نظر می‎گرفتند و پس از جمع‌بندی، نظر تفسیری خود را ارائه می‎کردند. تفسیر آیه نیز در نهایت به گونه‎ای بود که با معنا و محتوای روایت مطابقت داشت. البته گاه در ذیل معنای یک آیه روایتی وجود نداشت که در این صورت تفسیر به مقتضای ظاهر آیه انجام می‎پذیرفت؛ اما اگر روایتی در آیه وجود داشت، هم محتوای آیه و هم محتوای روایت در ارائه تفسیر دخالت داشت.»

درواقع، مهم‎ترین پشتوانه روش تفسیری قرآن به قرآن در تفسیر المیزان، «جایگاه قرآن» در آن است؛ اما المیزان و روش تفسیری آن، شاخصه‎هایی دارد که باید با دقت نظر به آنها دست یافت و آن اینکه گاهی قرآن به‌عنوان «منبع» مورد مراجعه در کنار دیگر منابع دین اعم از «عقل» و «نقل» مطرح است که در این صورت اصطلاح «تفسیر قرآن به قرآن» جزئی از روش یادشده قلمداد می‎شود؛ .

همان‎گونه که برای تفسیر قرآن، به قرآن مراجعه می‎شود به دیگر منابع هم مراجعه می‎شود؛ اما اگر تعبیر «تفسیر قرآن به قرآن» به‌عنوان «منهج» مورد استفاده باشد، این اصطلاح اعم از «تفسیر قرآن به قرآن»، «تفسیر قرآن به سنّت» و «تفسیر قرآن به عقل» خواهد بود. برخی این دو مقوله را از هم جدا نکرده‎اند و برداشت‎های ناقصی از روش تفسیری المیزان داشته‎اند و براساس همین برداشت المیزان را نقد کرده‌اند. 

بنابراین با توجه به اینکه علامه طباطبایی، «قرآن کریم» را در میان دیگر منابع، میزان و معیار در فهم قرآن می‎داند، بر این باور است که باید علوم قرآنی را از قرآن گرفت، احادیث را باید به خود قرآن عرضه کرد و باید در مسائل عقلی مراقب بود حرکتی برخلاف قرآن انجام نگیرد.

 

ایکنا - دلیل محور بودن آیات «غرر» در تفسیر علامه چیست؟

علامه در تفسیر خود، بارها اصطلاح غرر آیات را به کار برده است. «غرر» جمع غره، در لغت به‌معنای برگزیده و اول هر چیز است.  مقصود از غرر آیات، آیات کلیدی و برگزیدۀ قرآن است؛ آیاتی که راهگشای بسیاری از آیات دیگر، بلکه پایه و میزان عدل و چراغ روشنی برای حل پیچیدگی‎های بسیاری از احادیث است. از دیدگاه علامه، برخی از آیات قرآن، مانند آیات توحید، میزان شناسایی آیات دیگر قرآن و زیربنای همه معارف قرآنی قلمداد می‎شوند و همۀ مسائل اسلامی که در قرآن مطرح است، ‎اعم از عقاید و اخلاق و احکام به توحید الهی باز می‎گردد.  آیت‌اﷲ جوادی آملی در این زمینه می‎نویسد:

آنچه که سیرۀ خاص المیزان است که جز در روایات معصومین در تفاسیر پیشینیان به‌ندرت دیده می‎شود و بعد از آن هم هنوز به ابتکار خویش باقی است، ‎همانا شناسایی آیات کلیدی و ریشه‎ای قرآن است که در پرتو آن آیات کلیدی، درهای بسیاری از آیات دیگر گشوده می‎گردد و با شناخت آن آیات ریشه‎ای این شجره طوبی، تغذیه بسیاری از آیات شاخه‎ای روشن می‎شود.

به‌عنوان سخن پایانی، سیاق و بافت متن نیز یکی از قراین کلام و از جمله اصول زبان‌شناختی است که معنا و مراد کلام با توجه به آن به‌دست می‎آید. سیاق در تفسیر نصوص، به‌ویژه در دریافت معانی و مقاصد آیات، تعیین دایرۀ تأویل و تأیید تأویل مقصود، نقش‌آفرین است. از دیدگاه علامه طباطبایی، آیات قرآن از جهات پرشماری با یکدیگر پیوند دارند؛ این پیوندها به‌ویژه در آیاتی که باهم نازل شده‎اند زمینه لازم را برای به‌کارگیری قرینه سیاق و تفسیر قرآن به قرآن فراهم می‎سازد. 

گفت‌وگو از محدثه نعیمی‌فرد

کد تحریریه : ۹۶۲

کلیدواژه‌ها: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قرآن‌پژوهی تفسیر المیزان علامه طباطبایی علی فتحی گروه قرآن پژوهی تفسیر قرآن به قرآن

آخرین ویرایش۲۷ آبان ۱۴۰۲

نظر شما :